عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

حقیقت عبادت

عبادت به معنای بندگی است. منشاء و اساس عبادت در قلب انسان است. یعنی انسان در واقع آنچه را که در قلب دوست دارد، می پرستد. نه آنچه را که به زبان جاری می کند. و خدا با قلب کار دارد نه با زبان. ان الله لا ینظر الی صورکم و لا الی اعمالکم و لکن ینظر الی قلوبکم و نیاتکم. خدا به ظاهر و اعمال شما نگاه نمی کند بلکه به قلبها و نیتهای شما می نگرد.به عبارت دیگر آنچه که محبوب و معشوق آدمی است؛ در واقع همان مورد عبادت قرار می گیرد. پس هر چه را دوست داری عبادت می کنی از زن و مال و شهرت و ریاست گرفته تا بهشت و حور و قصور.
اما عبادت حقیقی با عشق به خدا تعریف می شود. عبد واقعی چنان غرق در خداست که نه تنها به دنیا توجه ندارد بلکه به بهشت و دوزخ هم نظر ندارد. عبادت عاشق، از روی تکلف و سختی نیست بلکه از روی حب است لذا در آن رنج و خستگی نیست.

این عبودیت عاشقانه بنده را به جایی می رساند که به معشوق تشبه پیدا می کند. العبودیه جوهره کنهها الربوبیه فما فقد فی العبودیه وجد فی الربوبیه. بندگی حقیقتی است که باطن آن ربوبیت و خدایی است و آنچه که در بندگی ندارد در ربوبیت پیدا می کند. چنانچه پیر هرات گفت الهی اگر یک بار گویی بنده من از عرش بگذرد خنده من. در نتیجه بندگی حقیقی به کثرت عبادات ظاهری نیست. چون قلب است که باید بذر عبادت در آن کاشته شود و اگر قلب ناپاک باشد عمل ظاهری اثر نمی کند. البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لا یخرج الا نکداً. زمین پاک گیاهانش به اذن پروردگارش می روید و زمین خبیث چیزی از آن نمی روید مگر اندک. و آن اندک هم بهره جسم از عمل است. خلق به جای اینکه به تطهیر قلب بپردازند و زمین را آماده کنند به دنبال کاسبی تخیلی و کثرت اعمال ظاهری هستند. 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد