عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

نگاهی به اسفار اربعه عرفانی

در عرفان مقامات انبیاء واولیای الهی در چهار سفر خلاصه می شود.

سفر اول سفر من الخلق الی الحق که سفر از خود بسوی خداست. بیشتر تعالیم اخلاقی و شرعیات مربوط به این سفر است. چون در این سفر سالک محجوب از حقایق است، لغزش و انحراف زیادی در آن مشاهده می شود. اکثر تعالیم انبیاء و اولیاء نیز مربوط به این سفر است. اغلب سالکین نیز در این سفر متوقف می شوند و به سفر بعدی راه نمی یابند. آنچه که در علم اخلاق از توبه و انابه و صبر و توکل و ... می باشد مربوط به این سفر است. همچنین اغلب آیات و روایات نیز مربوط به این سفر است. در این سفر ممکن است مکاشفاتی برای سالک رخ دهد که  توجه به آن انسان را از راه ترقی دور سازد. از قبیل مشاهده اجنه و ملائکه و خبر از آینده  و یا اطلاع از افکار خلق و یا توانایی شفای بیماران و امثالهم که اگر سالک مشغول آنها شود از سلوک الی الله باز می ماند. این نوع مکاشفاتی صوری که در برزخ سالک برایش حاصل می شود کمالی محسوب نمی گردد و اگر کسی این نوع مکاشفات را داشت نباید تصور کند که به کمال معنوی رسیده است زیرا حیوانات نیز دارای چشم برزخی و مکاشفات غیر مادی هستند. لذا برای دوری از انحراف باید تحت نظر یک ولی الهی سلوک نمود تا از انحراف و عجب و غرور دور ماند. هلک من لیس له حکیم یرشده. و حکیم در این روایت به معنای ولی الهی است نه عالم ظاهری.

سفر دوم سفر من الحق الی الحق است که آن سفر در تجلیات الهی و رسیدن به مقام توحید و فنای فی الله است. در پایان سفر اول و ابتدای سفر دوم بنده به باب توحید می رسد و باب تجلیات به معنای خاص بر او مفتوح می گردد. تجلیات به ترتیب  تجلیات افعالی و صفاتی و ذاتی است که در نهایت به فنای در هر یک از تجلیات منجر می شود و نهایت این سفر فنای مطلق یا فنای از فناست. این مقام لامقام نهایت سفر دوم و قوس صعودی است. اجمالاً در تجلیات افعالی بنده مشاهده می کند که تمام افعال خلق، ظهور فعل خداست و جز اراده او در عالم وجود تحقق نمی یابد. پس، از شرک افعالی که افعال را به خلق نسبت می دهند به توحید افعالی می رسد. ترتیب تجلیات نیز از اسماء محاط به اسماء محیط است یا به زبان ساده از اسماء کوچکتر به بزرگتر است.  در این مرتبه سالک هیچ فعلی و یا پدیده ای را به مخلوقات نسبت نمی دهد. با زبان دل و جان لاحول و لا قوه الا بالله را می گوید. تجلیات بعدی تجلیات صفاتی است که حق با اسماء صفاتی به قلب عبد تجلی می کند و بنده معاینتاً مشاهده می کند که تمام صفات خلق ظهور صفات خداست و کسی از خود صفتی ندارد. سمع و بصری نیست فقط خداست که سمیع و بصیر است . شنونده و بیننده ای جز او نیست.

و اگر سالک استعداد بیشتری داشته باشد به تجلیات ذاتیه نائل می شود و در این مرتبه مشاهده می کند که تمام ذوات موجودات ظهور ذات اوست و درنهایت می بیند که جز خدا کسی و چیزی نیست یا هو یا من لا هو الا هو. در نهایت سالک از خودش و شهودش نیز فانی می شود که از آن هیچ سخنی نمی توان به میان آورد. این مقام لامقام فنای مطلق است که هیچ اثری از سالک باقی نمی ماند.

سفر سوم من الحق الی الخلق است که سالک پس از فنای مطلق چنانچه استعداد ذاتی او اقتضاء کند، بسوی خلق رجوع می کند که اینجا به معنای اعیان ثابته موجودات است. یعنی با علم الهی آشنا می گردد و خدا از علم خود به او بقدر ظرفیتش می بخشد. پس اعیان ثابته موجودات را مشاهده می کند و می داند که هر موجودی برای چه آفریده شده و نهایت سیر او در دنیا و آخرت چیست. با این علم الهی سفر چهارم را آغاز می کند.

سفر چهارم سفر من الخلق الی الخلق است که بنده با وجود ربانی و الهی خود در میان خلق سیر می کند و با علم و قدرت الهی خود به امر حق در خلق تصرف می کند و ایشان را بسوی حق راهنمایی می کند. این سفر برای هدایت خلق است لذا او نبی مرسل یا ولی کامل مکمل می شود. تعداد کمی از اولیای الهی از فنای در حق به بقاء می رسند و برای هدایت خلق به سوی آنها مبعوث می شوند.

هر نبی از انبیاء که مظهر اسم جامعتری باشد دین او جامعتر،و هر ولیی از اولیای الهی که مظهر اسم جامعتر باشد سعه وجودی و قدرت بیشتری در عالم امکانی دارد. در نتیجه موجودات بیشتری در عالم تحت قدرت و هدایت او خواهند بود. و چون انسان کامل اکمل مظهر اسم اعظم الله است در نتیجه تمام موجودات تحت لوای اویند لذا حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود آدم و من دونه تحت لوایی. و تمام ادیان زیر مجموعه دین او هستند و تمام انبیاء و مرسلین مردم را به دین او دعوت می کنند. و الان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه حاکم علی الاطلاق بر تمام عوالم وجود است و سایر اولیای الهی نواب و کارگزاران او هستند. پس عالم وجود به وسیله اولیای الهی و تحت نظر و امر حضرتش اداره می گردد.