عرش در لغت به معنای تخت و سریر مسقف است. مرحوم امام خمینی(ره) در کتاب آداب الصلوه در این باب فرماید:
"یکى از معانى آن- که ندیدم در لسان قوم- حضرت «واحدیّت» است، که مستواى «فیض اقدس» است. و حمله آن چهار اسم است از امّهات اسماء که «اول» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» است.
و دیگر- که باز در لسان قوم ندیدم- «فیض مقدّس» است که مستواى اسم اعظم است، و حامل آن «رحمن» و «رحیم» و «ربّ» و «مالک» است.
و یکى از اطلاقات آن، جمله «ما سوى اللّه» است، که حامل آن چهار ملک است: «اسرافیل» و «جبرائیل» و «میکائیل» و «عزرائیل».
و یکى دیگر، «جسم کلّ» است، که حامل آن چهار ملک است که صور «ارباب انواع» است، و در روایت کافى اشاره به آن وارد شده. و گاهى اطلاق بر «علم» شده، که شاید مراد از علم «علم فعلى» حق باشد که مقام ولایت کبرى است. و حمله آن چهار نفر از اولیاء کمّل است در امم سالفه: نوح و إبراهیم و موسى و عیسى- على نبیّنا و آله و علیهم السلام. و چهار نفر از کمّل است در این امّت: رسول ختمى، و امیر المؤمنین، و الحسن، و الحسین- علیهم السلام."
همانگونه که قبلاً اشاره گردیده مقام واحدیت مقام ظهور اسماء و صفات الهی است. از این رو عرش خداست که ظهور ذات خدا ست و هر موجودی یا هر پدیده ای در عالم ظهور یک یا چند اسم حق است. مرتبه نازلتر آن مقام فیض مقدس و وجود منبسط است که مو جب پدید آمدن مخلوقات می شود و مرتبه نازلتر بعد، جسم کل است که در صور برزخی و عالم طبیعت ظاهر می شود.
در قرآن کلمه عرش 28 مرتبه ذکر شده که چند عدد آن مربوط به غیر خداست. (مثل عرش بلقیس) در برخی آیات استوای حق بر عرش را بعد از خلقت آسمان زمین ذکر فرموده: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ در برخی از روایات نیز عرش را قلب مومن تاویل نموده اند. در روایتی دیگر نیز در تفسیر آیه شریفه وسع کرسیه السموات والارض کرسی را در برگیرنده آسمانها و زمین و حتی عرش نیز معنا نموده اند. همچنین به علم یا قدرت حق تعالی نیز اطلاق شده است که با توجه به همه معانی و اطلاقات و یا همه این مراتب فوق، به نظر می رسد که عرش در واقع ظهور استیلاء و ربوبیت حق در عالم است. همچنین در وجود انسان ظهور تجلیات الهی در قلب مومن است. که در آن صورت مومن جز به اراده حق عمل نمی کند.