وحی از نظر لغوی به معنای سخن آهسته و مخفی و الهام است. از منظر عرفان، حقیقت وحی تجلی ذاتیه حق در حضرت واحدیت و سپس تنزل آن به عوالم و نشات خلقی است. به تعبیری دیگر وحی اثر کلام حق در نفس سامع است که آن عین فهم و افهام میباشد و در واقع هیچ غیریتی بین فهم وحی شونده و کلام حق تعالی نیست. از این منظر امکان خطا در دریافت و تلقی وحی غیر ممکن است.
وحی عام شامل هرنوع موجودی میگردد ولی وحی خاص مخصوص انبیاء و رسل است. وحی با واسطه جبرئیل، مخصوص رسل و وحی بی واسطه، خاص انبیاء است.
نبی ختمی (ص) انسان کامل و ولی مطلق است. او مظهر اسم اعظم الله است و همانطور که اسم اعظم جامع جمیع اسماء و صفات حق است، مظهر او نیز جامع همه ظهورات اسمائی است. پس او خازن علم حق است (السلام علیکم یا خزان علم الله)[1] و مظهر اسم علیم و خبیر و بصیر و سایر اسماء میباشد. از این روی ید الله و عین الله است و این مقام ، خاص انسان کامل است که در حضرات چهارده معصوم علیهم السلام تحقق یافته است. سایر انبیاء و اولیاء این جامعیت را ندارند زیرا مظاهر سایر اسماء اند. (انا و علی من شجره واحده و سایر الناس من شجر شتّی)[2]
با این وصف نبی ختمی (ص) صاحب عصمت مطلقه است، که در نتیجه دریافت او از حق اتم و اکمل است و هر چه او گوید سخن حق و فعلش فعل حق است. چه در عوالم غیب و چه در عالم شهادت و دنیا. پس بی شک نه تنها آداب و رسوم مردم زمانه بلکه رسوم خلقی و حجابهای بشری برای او وجود ندارد و اگر اینچنین بود او نبی حقیقی نبود. زیرا اول مرتبه فناء ، فنای رسوم خلقی است و آداب ورسوم و زبان و فرهنگ و منطق و عقل بشری همه رسوم خلقی اند. تنزل وحی به علت احتجاب خلق از حقیقت قرآن است و چون بشر، محجوب به تمامی حجب است لا جرم با او باید به لسان خود او سخن گفت و لسان قوم یعنی حد اندیشه و زبان و رسوم بشری.
رسول کسی است که پس از فنای در حق به مقام بقای بالله رسیده و برای هدایت کافه خلق اعم از بشر و یا غیر بشر با وجود حقانی، بسوی خلق رجوع میکند (سفر چهارم از اسفاراربعه). او قائم مقام حق در خلق است و چون وجود او حقانی است کلام او همان کلام حق است و لا غیر.
چون نبی ختمی مظهریت اسم اعظم الله را داراست، لا جرم حفظ شوونات خلقی و حقی را در حد اعلا میکند. از این رو هیچ شأنی او را شأن دیگر باز نمیدارد. نه وحدت حجاب کثرت اوست و نه کثرت حجاب وحدت او. در نتیجه حجاب های خلقی اعم از آداب و رسوم و فرهنگ و سایر پیش فرضهای بشری وی را تحت تاثیر قرار نمیدهد.
نبی ختمی و ائمه هدی(ع) به خلاف سایر انبیاء و اولیاء ، علمشان به تمام جزئیات احاطه دارد و حتی به علوم طبیعی نیز اشراف کامل دارند. زیرا خلیفه حقیقی باید تمام صفات مستخلف عنه از جمله علم را دارا باشد و گر نه خلیفه نیست.
تجربه یا مکاشفه عرفاء، در واقع چیزی جز رشحات و قطرات کشف تام نبوی و علوی نیست.
نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد نود هم پیش ماست. در حقیقت کسی نمیتواند دین را فربهتر کند بلکه معرفت بشر عادی را نسبت به دین حقیقی افزایش میدهد.
- مفاتیح الجنان، زیارت روز سه شنبه[1]
- همان، دعای ندبه[2]