عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

احلی من العسل

کربلا وادی عشق به امام حسین علیه السلام است. چون عشق به اوج برسد، دیگر برای عاشق رنج و درد نیست. در ابتدای عشق گاهی برای عاشق در راه رسیدن به معشوق دردها و رنجهایی است اما چون عشق به کمال رسد، هیچ دردی جز فراق محبوب نیست. ابراهیم(ع) وقتی اسماعیل را به قربانگاه برد به اسماعیل گفت انی اری فی المنام انی اذبحک (در خواب دیدم که ترا ذبح می کنم). اسماعیل در پاسخ به پدر گفت که یا ابت افعل ما تومر ستجدنی ان شاء الله من الصابرین (ای پدر به آنچه امر شدی عمل کن؛ انشاء الله مرا از صابرین خواهی یافت). در معنای صبر آمده که صبر حبس النفس عن جزع کامن یعنی صابر خود را از جزع و ناراحتی درون نگه می دارد. جناب اسماعیل طبق این آیه از کشته شدن خشنود نبود بلکه از خدا طلب صبر کرد. از صبر تا رضا و خشنودی، راه بسیار است.

اما در کربلا حضرت قاسم علیه السلام، در پاسخ به سوال امام حسین علیه السلام  که پرسید مرگ در نظر تو چگونه است؟ عرضه داشت احلی من العسل. از عسل برایم شیرین تر است. نه تنها صابر هستم بلکه مرگ برای من شیرین تر از عسل است. چون مرگ تنها راه وصول من به معشوق حقیقی که خود حضرت امام حسین است؛ می باشد. پس عاشق به دنبال وصال یار است و در این راه جان خود را فدای محبوب می کند. و از این امر خوشحال است. به قول حافظ:

به تیرم گر کشد دستش نگیرم                   اگر تیرم زند منت پذیرم

کمان ابرویت را گو بزن تیر                            که پیش دست و بازویت بمیرم

یا به قول آن بزرگ:

ایها العباس ما لب تشنه ایم                       دستگیری کن که ما سرگشته ایم

ساقیا جانم بگیر و جام ده                           هستیم بستان مرا آرام ده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد