عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

کربلای عشق

هر چیز در عالم، ظهوری در دنیا دارد. ظهور نبوت در رسول الله (ص) و ظهور ولایت در امیرالمومنین (ع) است. لذا تمام  انبیاء و اولیاء نبوت و ولایت خود را از نبی مطلق و  ولایت خود را از ولی مطلق اخذ می کنند. بر همین سیاق ظهور تامّ عشق در کربلا است. یعنی هر کس و هر شئیی که عاشق است عشق خود را از کربلا و امام حسین علیه السلام دارد. در واقع عشق، حقیقتی است که از سماء حسینی بر تمام عالم  نازل می شود. احاطه عشق بر تمام عوالم و جهانهاست از عوالم غیب گرفته تا این جهان مادی. در فلسفه گفته شده که عقل تمام عوالم را احاطه نموده است. اما در عرفان می گوییم که عشق، عقل را نیز دربر گرفته است. عشق رحمت واسعه حق است که تمام اشیاء را در برگرفته است. رحمتی وسعت کل شیئ. عشق علت ظهور موجودات است، کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف. گنج مخفی بودم دوست داشتم شناخته شوم پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم. پس حبّ دلیل بر خلقت است همان گونه که علت بقای موجودات نیز می باشد .  عشق، این برترین حقیقت عالم  و این قوی ترین نیروی عالم در کربلا ظهور یافت. اصحاب همگی عاشق و امام حسین علیه السلام معشوق است. 
کربلا فریاد تنهایی زند                  نعره انی انا اللهی زند.
تمام حوادث کربلا با عشق تفسیر می شود. از جنگ با دشمن و تیغ و شمشیر تا عطش و اسارت آل الله. امام حسین 72 طریق الی الله را در کربلا ظاهر ساخت. راههایی که فقط با عشق به او امکان وصول به خدا را دارد. گروهی از عشاق حقیقی از راه زهیر گروهی دیگر از راه وهب نصرانی، گروهی دیگر قاسم وار. تمام انبیاء و اولیاء از طریق کربلا به توحید راه یافتند. حتی خاتم انبیاء هم از راه امام حسین به توحید می رسد چون عشق منحصر در حسین است. قال رسول الله (ص) رایت ربی فی احسن صوره. بی شک احسن صورت خدا، حسین است.
توحید یعنی فنای در امام حسین علیه السلام. تمام اصحاب حضرت در نهایت به فنای در ایشان رسیدند. به همین سبب است که در زیارت شهدای کربلا می خوانیم که بابی انتم امی. این کلام امام معصوم است که می فرماید که پدر و مادرم فدای شما! چگونه ممکن است که امام فدای مادون خود شود. در حالی که می دانیم که در کلام ائمه هیچ مبالغه ای راه ندارد. جواب این است که اصحاب همگی فدای امام و فانی در او شدند.
من کیم لیلی و لیلی کیست من          ما یکی روحیم اندر دو بدن
کاش جرعه ای به ما دهند و این جان عاریت را ز ما بستانند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد