عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

خیال 3

 مکاشفه در عالم خیال همانند رویا و خواب دیدن محتاج تاویل و تعبیر است. و تاویل صحیح، از مشکلات و صعوبات در سیر و سلوک به سوی حق تعالی است. علت آن این است که در تاویل کشف خیالی که به نوعی شبیه رویاست عوامل بسیار زیادی دخیل است و نمی توان دو کشف به ظاهر یکسان را برای دو نفر به یک گونه تاویل نمود کما اینکه اگر دو نفر خوابی شبیه به هم دیدند، یک تعبیر مشابه ندارد. یک عامل بسیار مهم در اینجا عادات ذهنی و معتقدات فرد است که بر روی مشاهدات خیالی اعم از خواب و کشف تاثیر می گذارد.   

 

ماجرای تعبیر حضرت یوسف برای خواب آن دو شخص زندانی[1] که هر دو و یا لااقل یکی از آنها دروغ گفته بود و اساسا خوابی ندیده بود؛ مثال روشنی از قدرت قوه خیال نبی است. بنا به آنچه که ابن عربی معتقد است وقتی که آن دو زندانی برای یوسف خوابی را که ندیده بودند حکایت کردند، در خیال یوسف علیه السلام صورتی از آن حادث شد. و آن در باره یوسف حق و صحیح بود و گویی که خواب بیننده اوست که این خواب را برای آن دو نفر زندانی دیده است و وقتی که یوسف خواب ایشان را تعبیر نمود گفتند که ما خواب ندیدیم و می خواستیم تو را امتحان کنیم. یوسف علیه السلام فرمود: قضی الامر الذی فیه تستفتیان (کاری که در باره آن نظر می خواستید انجام گرفت).[2] لذا در بعضی روایات آمده است که اگر خواب بدی دیدید برای کسی نقل نکنید. از این ماجرا نتیجه می گیریم که تعبیر نیز در وقوع رویا در عالم حس موثر است و البته آن بستگی به معبّر و شرایط دیگر دارد. و در ماجرای یوسف اگر تعبیر وی در عالم حس واقع نمی شد، در صدّیق بودن وی خلل واقع می گشت. و نکته دیگر اینکه اگر نبیّ و یا ولیّ الهی سخنی از روی قطع (نه احتمال یا تقیه) بگوید آن سخن لا محاله تحقق خواهد یافت. لذا جناب یوسف برای قطعیت وقوع آن، فرمود که آن تعبیر واقع شد در حالی که هنوز در ظرف زمان و مکان عالم محسوس تحقق نیافته بود.

از این مبحث نتیجه می گیریم که تاویل مکاشفات و یا تعبیر رویا را صاحب علمی الهی می داند و آن نبیّ الهی و یا ولیّ کاملی است که به همه دقایق و ظرایف کشف و عوالم وجود، به عنایت الهی علم پیدا نموده است. از این رو در عرفان اسلامی به اطاعت از پیر و مرشد الهی تاکید شده است.

کشف صوری و جایگاه آن در تنزیل وحی

پیچیدگی های فراوان در عالم مثال و خیال منفصل، نیازمند بودن به تعبیر و تاویل صحیح را در کشف صوری و مثالی روشن می کند. این پیچیدگی ها حتی برای عده ای از انبیاء و اولیاء نیز در برخی از احوال مشکل ساز بوده است. پس روشن است که برای سالک مبتدی و یا متوسط این نوع از مکاشفات مبهم می باشد. از این روی به آنها توصیه می شود تا مکاشفات و حالات خود را به یک ولی کاملی ارائه کنند تا تعبیر صحیح کند.

اما وحی تشریعی الهی برای دور ماندن از هرگونه تاویل و تعبیر اشتباه، بی نیاز از آن است. در نتیجه نبی، ملک حامل وحی را به صورت مثالی مشاهده، و وی معانی غیبی را بی نیاز از هرگونه تعبیری به سمع وی می رساند. پس هیچ خطایی در دریافت و ابلاغ وحی به مردم پیدا نخواهد شد. چنانچه در آیه شریفه می فرماید: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون[3]. واضح است که حفظ حق تعالی بالاترین حفظ است که در آن هیچ رخنه ای متصور نیست.

با توجه به این موارد، سرّ نزول جبرئیل بر انبیاء آشکار می شود. در حالی که از منظر روایات و ادعیه و همچنین مبانی عرفانی واضح است که مقام انبیاء بسی بالاتر از مقام ملائکه می باشد. پس جبرئیل، حقیقت وحی را از ذات نبوی دریافت و به مرتبه مثالی و خیالی وی تنزل می دهد تا از هرگونه شائبه تعبیر و تفسیر غلط درامان بماند. در نتیجه، بطلان سخن برخی از روشنفکران که احساسات و احوال و عادات نبی را در وحی موثر می دانند؛ آشکار می گردد. وحی از منظر عرفانی هم نفسی و هم صوتی و لفظی است. یعنی ذات نبی حقیقت وحی را از حق تعالی بدون واسطه اخذ می نماید و همان وحی توسط جبرئیل به شکل صوت و لفظ بشری در خیال نبی ظاهر می شود. در نتیجه هیچ تفاوتی بین حقیقت وحی و ابلاغ آن در قالب الفاظ بشری توسط نبی نمی باشد. مگر اینکه در این تنزل، معنای آن حقیقت متنزل می شود.[4]     

خلاصه

خلاصه این فصل اینکه، هر نوع مکاشفه در عالم مثال و یا رویت هر رویا:

1-                    محتاج تاویل و تعبیر است.

2-                   قوه خیال فرد رائی در کشف و یا رویا موثر است که این شامل اعتقادات، اعمال، احساسات، علایق و ... می شود.

3-                   تعبیر معبر و یا تاویل فرد مکاشف در وقوع آن در عالم حس، موثر است.

4-                   تعبیر خواب و یا مکاشفه به جهت دخیل بودن عوامل بسیار زیاد، از عهده ولیّ کاملی بر می آید. چون او به علم الهی می تواند به این عوامل احاطه داشته باشد.

5-                   هر نوع کشف و یا رویا را باید به ولی کاملی عرضه نمود. چون او معنای آن را به علم الهی خود می داند.

6-                   اولیاء همواره شاگردان خود را از توجه بیش از حد به مکاشفات صوری و کرامات منتج از آن بر حذر می داشتند. 

7-                   بالاترین کشف، کشفی است که بر اثر تجلیات اسماء الهی بر قلب سالک حاصل می شود. و هر چه این تجلیات بیشتر باشد، کشف و علم سالک به حقایق بیشتر می گردد.

8-                   تمام عالم وجود اعم از غیب و شهود خیالی بیش نیست که آن نیز محتاج تاویل است.

9-    در وحی تشریعی که توسط ملک وحی به نبی نازل می شود پیچیدگی­ها و خطاها در تاویل و تعبیر راه ندارد. زیرا وحی خالص الهی بی نیاز از هرگونه تعبیر، توسط جبرئیل به سمع نبی می رسد.

 



- یوسف، 40 و41[1]

- ابن عربی، محمد ابن علی، الفتوحات المکیه، ج 2، 377 [2]

1- حجر، 9

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد