در عرفان و در اغلب روایات اسم اعظم را همان اسم الله میدانند، که جامع جمیع اسماء و صفات الهی است و نیز بعنوان اسم ذات نیز از او یاد میشود. عبدالرزاق کاشانی در وصف اسم اعظم آن را اسم جامع برای جمیع اسماء می داند و او الله است زیرا او اسم ذاتی است که موصوف به تمامی صفات یا مسمی به جمیع اسماء است و لهذا اطلاق میکند حضرت الهیه را بر حضرت ذات از حیث جمیع اسماء و نزد ما آن اسم ذات الهیه من حیث هی هی با جمعیت اسماء مثل قول حق تعالی و لله الاسماء الحسنی یا با بعضی از اسماء مثل و کان الله غفوراً رحیماً یا با یک اسم مثل قل هو الله احد.[1] ابن عربی برای اسم الله دو معنا قائل است یکی اسم ذات و دیگری اسمی که جامع صفات الهی است که از حیث اسم ذات کسی به آن نمیتواند متخلق شود اما از حیث جامعیت صفات میتواند به آن تخلق داشته باشد.[2]
جامعیت اسم اعظم به معنای جمع ریاضی نیست. یعنی اسم اعظم با مجموع بقیه اسماء مساوی باشد. بلکه حقیقت اسم اعظم بالاتر از مجموع اسماء است و شاید معنای آیه شریفه لیله القدر خیر من الف شهر همین باشد. احتمالاً منظور از الف شهر، هزار اسم کلی حق تعالی و لیله القدر که ظهور اسم اعظم است، بهتر و بالاتر از مجموع اسماء است. از اینرو انسان کامل افضل از تمام هستی و موجودات آن است چون او مظهر اسم اعظم است. میتوان چنین برداشتی را از کلام ابن عربی نمود زیرا به گفته وی تخلق و تحقق به مجموعه اسماء ممکن است ولی به اسم اعظم از حیث دلالت بر ذات، امکانپذیر نیست.
ابن عربی معتقد است که انسان کامل ، کاملتر از مجموع عالم است .[3] و اگر اسم اعظم فقط به معنای جمع اسماء دیگر بود ، انسان کامل ، افضل از عالم نبود بلکه مساوی عالم بود. شیخ ، الله را اسم ذات نمی داند بلکه آنرا اسم برای مرتبه می داند . احتمالا منظورش از مرتبه ، مرتبه الوهیت می باشد. و مقام الوهیت عبارت از توجه به ماسوی و تجلی او در اسماء و صفات به سبب ظهور تعینات و کثرات و مقام آفرینش و موثر بودن او نسبت به مخلوق است .[4]
امام خمینی در کتاب شرح دعای سحر تحقیق جامعی پیرامون اسم اعظم به حسب الوهیت ، حقیقت عینیه و مقام لفظ دارد ایشان اسم اعظم را اسمی معرفی می کند که هر گاه به آن نام خدا خوانده شود اگر بر درهای بسته آسمان خوانده شود درهای رحمت باز میشود و اگر بر تنگناهای درهای زمین به آن نام خوانده شود درهای فرج گشوده گردد و این نام اعظم را بحسب مقام الوهیت یک حقیقتی است و بحسب مقام مألوهیت حقیقتی دیگر و بحسب مقام لفظ و عبارت حقیقتی دیگر اما اسم اعظمی که بحسب حقیقت غیب است و جز خدا هیچکس بدون استثناء از آن آگاهی ندارد و اما اسم اعظم بحسب مقام الوهیت و واحدیت آن اسمی است که جامع همه اسماء الهی است جامعیتی که مبدأ اشیاء و اصل آنها باشد و به منزله هستهای باشد برای درختها که تنه و شاخهها و برگها همه از هسته است یا همچون شامل بودن جمله اجزائش را مانند لشگر که شامل فوجها و افرادش است و این اسم به اعتبار اول و بلکه به اعتبار دوم نیز بر همه اسماء حکومت دارد و همه اسماء مظهر اویند و بحسب ذات بر همه مراتب الهیت مقدم است و این اسم به تمام حقیقت خود تجلی نمیکند مگر برای خودش و برای آن کس از بندگان خدا که جلب رضایت حق را کرده باشد و آن بنده مظهر تام او گردیده باشد یعنی صورت حقیقت انسانیت که صورت همه عوالم است و این حقیقت انسانیت است که در تحت تربیت این اسم قرار میگیرد و در تمام نوع انسان کسی که این اسم آن چنانکه هست برای او تجلی کرده باشد کسی نیست به جز حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله و اولیاء خدا که با آن حضرت در روحانیت متحدند و این است همان غیبی که مرتضای از بندگان خدا در اطلاع به آن غیب مستثنی هستند. [5]
[1]- کاشانی ، عبد الرزاق، اصطلاحات الصوفیة، ص 29.
[2]- ابن عربی، محمد ابن علی، کشف المعنی عن سر اسماء الله الحسنی، ص 21.
ج 2، ص616 - ابن عربی، محمد ابن علی ، فتوحات مکیه، باب 281[3]
- ابن عربی، محمد ابن علی ، کتاب المسائل، ص 38[4]
1- اشاره است به آیه شریفه 26و 27 سوره جن و لایظهر علی غیبه احدالا من ارتضی من رسول.