اشعاری از حضرت استاد سید احمد نجفی رضوان الله تعالی علیه
براه میکده دیدم سبوکشان مدهوش
فتاده پیر، کناری قدح شکسته و مست
بدور لاله ی رویش، چراغ ها خاموش
تجلی دل ما گشت در جهان مثال
درخت اخضر زیتون و موسی بی هوش
کبوتر دل ما دام زلف می طلبد
به سینه می تپد از شوق سینه و آغوش
به عشق روی تو ما زنده ایم، اگر مُردیم
بسنگ سینه ی ما نام تو بود منقوش
رواست حاجت ما را روا کنی ای دوست
که بار عشق تو بر دوش می کشم هر دوش
به چند درهم معدوده یوسفی بخرند
مرا به هیچ خریدی به هیچ هم مفروش
براه میکده دیدی سیاه مستی را
"تخلص" است که او را نه عقل مانده، نه هوش