عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

تأملی در معنای ذنب

ذنب در اصطلاح به معنای گناه و لغزش است. اما دقت در معنای لغوی می تواند برای معنای دقیق عرفانی راهگشا باشد.معنای اصلی کلمه همواره می تواند برای فهم بهتر به ما کمک نماید.زیرا همانطور که قبلاً هم اشاره شد، در بیشتر موارد در لسان شرع منظور، معنای اصلی می باشد نه معنای اصطلاحی و عرفی آن. ذنب درلغت به معنای دم و دنباله است. به این سبب در معنای گناه به کار رفته است که گناه دنباله ای دارد که انسان را در بر می گیرد. اما بنا بر آنچه که بزرگی می فرمود ذنب مختص گناهان متعارف نمی باشد بلکه هرگونه تعلق خاطر و دلبستگی و توجه نوعی ذنب است. این، شامل همه تعلقات انسان می شود. به زبان ساده یعنی انسان باید هر چیز که به دنبال خود بسته رها کند تا فارغ البال به سوی دوست برود؛ و گرنه با تعلقات راهی به او نیست. از این منظر آیات یا ادعیه در این باب معنای بسیار عمیق تری پیدا می کنند. چنانچه که به نبی خطاب واستغفر لذنبک می شود منظور هر گونه وابستگی و تعلق است. نکته در این آیه این است که ذنب به مفرد آمده نه جمع؛ که می تواند اشاره به این باشد که یک ذنب است که بقیه ذنوب به آن وابسته اند و آن خودبینی و انانیت و بلکه انیت است. چنانچه خطاب به یکی از عرفا آمد که وجودک ذنب لا یقاس به ذنب. تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. اگر انسان بخواهد به توحید برسد باید انانیت و انیت خود را در محبوب محو کند و چون خود را ندید در نتیجه چیزی هم از گناهان و تعلقات به دنبال او نخواهد بود. پس او دیگر ذنبی نخواهد داشت. و ذنوبش تحت مغفرت حق قرار می گیرد. البته این کار با ریاضت سالک به دست نمی آید بلکه با عنایت حق و تجلی او این ذنب پاک می شود. در این هنگام او بی گناه می شود و به مرتبه ای از عصمت دست می یابد. زیرا به مقام توحید راه یافته است.  

علم از منظر شریعت

علم در زبان عربی معادل دانش و دانستن در زبان فارسی است. به لحاظ لغوی هر نوع دانستن با کلمه علم مترادف است. مثلاً اینکه ما می دانیم امروز شنبه است؛ خودش دانستن یا علم است. اما به لحاظ اصطلاحی، علم یا دانش به دانستنی گفته می شود که به وسیله تعلیم و تعلم یا انجام آزمایش و تجربه حاصل می شود. مثلاً ما به فیزیک، شیمی، ریاضی، ادبیات، پزشکی، فلسفه، الهیات و ... علم می گوییم. همانطور که در مباحث پیشین اشاره شد؛ در تفسیر از آیات و روایات نباید به معنای اصطلاحی هر کلمه اکتفا نمود. در بسیاری از موارد، معنایی که شرع از یک کلمه اخذ می کند با معنای عرفی و مصطلح آن بسیار متفاوت است. از علم در لسان شرع به نور و معرفت قلبی یاد شده نه آنچه که توسط تعلیم و تعلم یاد گرفته می شود. لیس العلم بکثرة التعلیم و التعلم بل العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. و یا  العلم ثلاثه آیة محکمه فریضة عادله سنة قائمه. این علم بی شک فقه و اصول و فلسفه و عرفان مصطلح و یا علوم دانشگاهی نیست. بلکه نورانیت قلب در شناخت خدا و سیر به سوی او و معرفت اولیای حق است.  حتی این نور با عبادت و ریاضت ظاهری هم بدست نمی آید بلکه با عنایت حق تعالی به بنده می رسد. مگر تقوای تام قلبی که اتقوا الله و یعلمکم الله. بزرگان از عرفا مثل مرحوم امام خمینی معتقدند که علم اصطلاحی گاهی حجاب  می شود حتی علم توحید. و یا به قول جناب حافظ: بشوی اوراق اگر هم درس مایی       که علم عشق در دفتر نباشد. از این رو علم در لسان شرع و همچنین زبان اهل عرفان، علمی است که حاصل تجلیات خدا بر قلب عبد است. لذا علماء ورثه انبیاءاند و این میراث، علم الهی بالتجلی است نه فقط علم به ظواهر شرعی که در کتب نقل شده است. در نتیجه آنچه که در روایات از فضیلت علم و عالم فرموده شده از قبیل گسترش بال ملائکه برای طالب علم یا ارزش عالم نسبت به عابد و امثالهم شامل علوم حوزوی و دانشگاهی نمی شود. اگرچه این علوم ظاهری نیز برای نفوس مستعده می تواند مفید و اقع گردد. اما خدا و معصومین علیهم السلام به اینها علم نمی گویند. زیرا حق تعالی و یا معصوم در مورد هر کلمه، معنای کامل و حقیقی آن را مورد نظر دارد.