عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

علم فاطمی ظهور علم حق

ناطقه ی مرا مگر روح قدس مدد کندتا که ثنای حضرت سیّده نساء کند

نفخه قدس بوی او، جذبه انس خوی اومنطق او خبر ز «لا ینطق عن هوی» کند

«مفتقرا» متاب رو از در او به هیچ سو، زان که مس وجود را فضه او طلا کند

در روایت است که: سلمان می گوید: عمار به من گفت: آیا از امر تعجب آوری برای تو خبر دهم! گفتم: بگو. عمار گفت: [روزی] همراه علی علیه السلام بر فاطمه زهرا علیهاالسلام وارد شدیم. هنگامی که نگاه زهرا علیهاالسلام به علی علیه السلام افتاد، گفت: «اُدْنُ لاُِحَدِّثَکَ بِما کانَ وَبِما هُوَ کائِنٌ وَبِما لَمْ یَکُنْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ حِیْنَ تَقُومُ السّاعَة؛ [علی جان! ] نزدیک بیا تا تو را از آنچه که در گذشته بوده [و اتفاق افتاده] و آنچه در حال به وقوع پیوستن است و آنچه که به وقوع نپیوسته  تا روز قیامت؛ زمانی که محشر برپا می شود، خبر دهم.»

دیدم امیر مؤمنان علیه السلام به عقب برگشت و نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مشرّف شد. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: ای ابا الحسن! نزدیک بیا. علی علیه السلام نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله نشست. بعد از اینکه آرام گرفت؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: من خبر دهم یا خود خبر می دهی؟ عرض کرد: خبر دادن از شما زیباتر است. آنگاه حضرت جریانی را که بر علی گذشته بود، شرح داد. علی علیه السلام عرض کرد: آیا نور فاطمه از نور ما می باشد؟ حضرت فرمود: مگر نمی دانی؟ آنگاه علی سجده شکر انجام داد.

سپس حضرت علی علیه السلام نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و او خطاب به علی علیه السلام گفت: «کَاَنَّکَ رَجَعْتَ اِلی اَبِی صلی الله علیه و آله فَاَخْبَرْتَهُ بِما قُلْتُهُ لَکَ؛ گویا نزد پدرم رفتی. پس آنچه را گفته بودم، به او خبر دادی؟» علی علیه السلام فرمود: چنین است ای فاطمه! «فَقالَتْ: اِعْلَمْ یا اَبَا الْحَسَنِ اِنَّ اللّهَ خَلَقَ نُورِی... وَاَنَا مِنْ ذلِکَ النُّورِ اَعْلَمُ ما کانَ وَما یَکُونُ وَما لَمْ یَکُنْ یا اَبَا الْحَسَنِ اَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللّهِ تَعالی؛ آنگاه فاطمه علیهاالسلام فرمود: بدان ای ابا الحسن! خداوند نور من را آفرید... من از همان نورم، گذشته و آینده و آنچه نشدنی را می دانم. ای ابا الحسن! مؤمن با نور خدای تعالی نظر می کند (و از امور پنهانی آگاهی می یابد).»بحار الانوار ج43 ص8

در برخی از مباحث قبلی اشاره گردید که انسان کامل ظهور تمامی اسماء و صفات حق تعالی است. یکی از صفات الهی علم است و اسم آن عالم و علیم می باشد. هر یک از انبیاء و اولیای الهی به حسب سعه وجودی خود و قرب به ذات حق و عین ثابته خویش از علم حق بهره برده اند اما فوق همگی مظهر تام اسم علیم است که و فوق کل ذی علم علیم. اهل بیت علیهم السلام اسم علیم را منصه ظهور رساندند و علم هر نبی و ولیی از ایشان اخذ شده است. پس علم او به همه چیز احاطه دارد و چیزی از علم معصومین به دور نیست کما اینکه چیزی از علم حق به دور نیست. نکته مهم در این روایت علم حضرت زهرا سلام الله علیها به نشدنی هاست (ما لم یکن). علم به گذشته و آینده مشخص است ولی علم به ما لم یکن نکته غریبی است. هر چیزی اعم از موجودات و پدیده های عالم، در علم حق موجود است. خواه آن موجود یا اتفاق رخ داده باشد یا هنوز اتفاق نیافتاده باشد. زیرا برای حق گذشته و آینده وجود ندارد. اما بر اساس برخی روایات به نظر می رسد چیزهایی در علم حق تعالی است که هرگز ظهور نمی کنند اعم از موجودات یا پدیده ها. به عبارت دیگر هرگز از علم حق به منصه ظهور نمی رسند. همیشه در علم باقی می مانند و به عینیت در نمی آیند. یا به بیان دیگر عین ثابته ایشان قابلیت ظهور ندارد و از عدم به وجود نمی آید. موجود در علم حق و معدوم در خارج. این علم مختص حضرات معصومین علیهم السلام است در این روایت زیبا حضرت فاطمه سلام الله علیها به این نکته اشاره دارد که من نه تنها به کائنات علم دارم بلکه به چیزیهایی که هرگز موجود نخواهند شد نیز عالم هستم. این علم همان علم حق تعالی است که در ایشان ظاهر شده است.  این علم، منشأ عصمت اهل بیت عصمت است نه کف نفس و کنترل هوا و هوس یا تقوی و خوف از خدا و امثال اینها که مربوط به عامه مردم است.