عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

بهشت حسی و بهشت معنوی


همان طور که در این عالم لذات مادی و معنوی وجود دارد در عالم برزخ و قیامت هم بهشت ظاهری و باطنی وجود دارد. محسوس در عالم قیامت با محسوس در عالم دنیا متفاوت است. محسوس اخروی به معنای ملموس است نه به معنای محسوس مادی و فیزیکی. حواس ظاهری در آخرت بسیار قوی تر و ادراکاتش بالاتر از ادراکات حس در دنیاست. تحمل بدن دنیوی برای لذت یا الم کم و محدود است جسم مادی محدودیتهای زیادی دارد اگر کمی بیشتر از حد معده غذا بخورد دچار ناراحتی می شود و لو آن غذا لذیذ باشد ولی جسم اخروی قابلیت بسیار زیادی در ادراک لذایذ یا الم ها دارد. به طوری که همزمان میتواند همه لذات را با هم ادراک کند. از خوردن و آشامیدن و نکاح و غیره. در این عالم دنیا اهل ظاهر و اهل باطن در لذایذ مادی مشترکند در عالم آخرت هم بهشتیان در لذایذ ظاهری با هم مشترکند. یعنی هم عامه از مومنین و هم عارفان در لذات محسوس و ظاهری برابرند ولی اهل ظاهر از بهشت معنوی محرومند اگرچه ادراک و عقل ایشان به آن نمی رسد. و آن جنت لقای رب و مشاهده جمال یار و تجلیات الهی است. کما اینکه در این دنیا هم از لذات معنوی غافل بودند و از معنا به دور. ایشان فقط به ظواهر شرعی فقهی تا حدودی عمل می کردندلذا به نتیجه عمل ظاهری که بهشت ظاهری و حسی است خواهند رسید. اهل ظاهر در بهشت هم سرگرم لذات ظاهری و محسوس خواهند بود. اما برای عارف و عبد حقیقی، خدا چیزهایی مهیا نموده که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب کسی خطور نموده اعددت لعبادی ما لا عین رات و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر. چون اینها از مقوله محسوسات و لو محسوسات اخروی هم نیست.

الهی به بهشت و حور چه نازم مرا نفسی ده تا با آن بهشتی نو بسازم.

نکته دیگر اینکه بهشت معنوی با بهشت محسوس قابل مقایسه نیست و آن بهشت برای اهلش در همین دنیا هم وجود دارد چون روح و باطن ما همیشه با ماست چه در دنیا و چه در عقبی. به قول حافظ من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود      وعده فردای زاهد را چرا باور کنم. زیرا او به بهشت معنوی در این عالم رسیده بود. بهشت معنوی شامل انواع علوم الهی و تجلیات بی نهایت اوست و بدیهی است که عارف آن قرب و تجلیات را با هیچ چیز در دنیا و آخرت عوض نمی کند. رزقنا الله و ایاکم.

ضیافت امساک

سؤالی که در برخی اذهان ممکن است مطرح شوداین است که ضیافت با امساک چه تناسبی دارد. چون در ذهن عامه ضیافت و مهمانی به معنای خوشی و لذت و عیش است. پس چرا مهمانی خدا به نخوردن و نیاشامیدن و ترک شهوات است؟ خواه این شهوات مادی باشد یا غیر مادی. مرحوم امام خمینی در یکی از سخنرانی هایشان به نکته دقیقی در باب حقیقت روزه اشاره دارد ایشان می فرماید روزه به ترک شهوات است. شهوات در هر عالمی به گونه خود است. در عالم مثال ترک شهوت بسیار مشکلتر از عالم دنیاست و ترک شهوات عقلانی از شهوات دنیوی و مثالی سخت تر است. ایشان اشاره دارد که توجه به ضیافت، انسان را از خدا غافل می کند و لذا در روزه به ترک خوردن و امساک امر شده تا از حق تعالی غافل نشویم. خواه خوردن مادی باشد یا خوردن معنوی! خواه توجه به دنیا باشد یا توجه به برزخ و یا آخرت. خواه قدرتهای مادی مثل پول و ثروت  و شهرت و مقام باشد، خواه توجه به قدرتهای معنوی مثل مکاشفات برزخی و مثالی یا مکاشفات و قدرتهای روحی و عقلانی باشد. اگر کسی به قدرت معنوی مثل چشم برزخی یا خواندن ذهن مردم یا قدرت شفای بیماران دست یافت؛ چنانچه به آن سرگرم شود و از ذکر خدا بازماند روزه دار نیست. حتی بالاتر اگر کسی به مقامات معنوی مثل توکل و صبر خودش بنازد و خود را صابر یا متوکل بداند و در باطن به آن مغرور باشد باز از راه وصول به خدا بازمانده و روزدار نیست. در روایتی از امام زین العابدین علیه السلام منقول است که شبی تا به صبح در سجده این ذکر را می فرمود که: اللهم الرزقنی التجافی عن دار الغرور و الانابه الی دار السرور و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت. خدایا به من روزی کن تا از دار غرور بیرون آمده و  به سوی دار سرور برگردم و استعداد موت یابم قبل از اینکه فوت مرا دریابد. بنا به تفسیر مرحوم امام خمینی همه عالم غیر از حق، دار غرور است. توجه به برزخ و مثال  دار غرور است توجه به عالم آخرت و عقل هم دار غرور است. فقط توجه به خدا در منظر امام دار سرور است. و این یعنی معنای موت و فنای در خدا. پس روزه یعنی به هیچ چیز در عالم وجود توجه نکنید یعنی امساک کنید تا اینکه به موت و فنای در خدا برسید. از خدا بجز او چیزی نخواهید. لذا فرمود صم للرویه و افطر للرویه. روزه بگیر تا او را مشاهده نمایی. پس از آن با جمال یار افطار نما. انسان سالک اگرچه از همه قوای ظاهری و باطنی برای قرب به حق بهره می برد اما به هیچ کدام توجه نمی کند و دلبسته نمی شود. و اگر دلبسته نشود روزه او صحیح است یا به عبارت دیگر نخورده است یا به قول مرحوم دولابی اگر هم بخورد چون توجه ندارد روزه اش صحیح است. چنانچه در فقه هم آمده اگر از روی نسیان روزه دار چیزی بخورد، روزه اش صحیح است. ولی اگر توجه داشته باشد روزه او باطل است. و توجه کردن یعنی غافل شده از یاد خدا و توقف در مسیر سیر بسوی خدا. یا اینکه اساساً هدفش را رسیدن به لذات قرار دهد خواه لذتهای ظارهی باشد و یا لذات باطنی مثل کشف و کرامات و یا رسیدن به آرامش باطنی در سایه عمل به شرع و اخلاقیات. 

پس در روزه حقیقی عارف باید از همه مواهب و شهوات ظاهری و باطنی چشم بپوشد تا به ملاقات محبوب و معشوق برسد. و چون به دیدار حق نائل گشت همه چیز بر او حلال و مجاز است. چنانچه در ادعیه روز عید فطر ذکر شده است. در مقام وصال و فنا بنده به درجه ای می رسد که هرگز به عالم توجه استقلالی ندارد و همه تصرفاتش به امر خدا و در سایه توجه به اوست. چون استفاده از عالم یا به عبارتی خوردن او از عالم، او را از ذکر خدا غافل نمی کند. رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله. این مردان الهی غرق در تجلیات او هستند و فارغ از توجه به خود و یا عالم وجود، در هستی تصرف می نمایند. این تصرف به عکس سالک قبل از رسیدن به وصال، به امر الهی و تجلیات اوست. با این وصف بیائیم ببینیم که روزه ما با روزه حقیقی چقدر فاصله دارد و به جای غرور از چند ساعت نخوردن آب و غذا، به نقص و ضعف خود اعتراف نمائیم. شاید رحمت حق شامل گردد و به درجاتی از روزه حقیقی برسیم انشاء الله.