عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

نقش اسماء الهی در روزه

همان گونه که در مطالب گذشته به آن اشاره شده است، ارتباط عالم با حق تعالی فقط از طریق اسم خدا ممکن است. هر اسم از اسماء الهی در حقیقت یک نسبت با خداست. این نسبت باعث ظهور اشیاء و پدیده ها در عالم وجود می شود. در نتیجه هیچ موجود یا پدیده ای در عالم خالی از ظهور یک یا چند اسم در هر لحظه نمی باشد. احکام شرعی و عبادات نیز تحت تاثیر اسماء خدا هستند. نماز ظهور اسم اعظم الله است به همین سبب در بین عبادات سمت جامعیت و اکملیت دارد و شامل ترین عبادت در بین عبادات است. حکم وجوب یا تحریم یا استحباب و کراهت در شرع هم تابع ظهور اسماء است.  روزه نیز تابع حکم اسماء است. روزه ظهور اسم الصمد است. یعنی روزه دار در نهایت به بی نیازی خواهد رسید. این بی نیازی  در بی نیازی از عالم وجود دارد. چون چیزی از عالم اکل نمی کند. اگرچه می خورد اما چون بی توجه است و به دنبال معشوق می گردد گویی نمی خورد و گرسنه و تشنه است. یا بی اختیار و در حالت سهو می خورد یعنی نسبت به دنیا و آخرت دچار سهو و بی توجهی شده است و اکل در حالت سهو مبطل روزه نیست یعنی او را از راه خود که راه رسیدن به خداست دور نمی کند. زیرا خوردن در واقع همان توجه است. حضرت آدم نیز وقتی که به دنیا توجه نمود از آن تعبیر به خوردن شده است. هر گونه توجه به غیر خدا نوعی خوردن است که بر عاشق حقیقی حرام است و مبطل روزه اوست.

اما در مورد ظهور اسماء در ماه رمضان، ابن عربی اسمایی را در احکام این ماه دخیل می داند. اسم ممسک برای روزه روزها و اسم مفطر برای شبهای آن است. یا اسم الفاطر بر بیمار و مسافر و نابالغ  حاکم است.  همچنین اسم محیی برای اطعام در کفاره روزه است.چون طعام موجب حفظ حیات خورنده است. پس کسی که روزه خود را نگرفته است، روزه را میرانده است و موصوف به اسم ممیت شده است. و برای جبران آن کفاره می دهد و آن کفاره ظهور اسم محیی است.

رمضان شهر الله

همه ماه ها ماه خداست اما در این بین چرا ماه رمضان ماه خدا نامیده شده است. نکته در بحث اسماء الهی است. همانطور که قبلاً اشاره شده، بین اسمای الهی فرق وجود دارد. به نظر می رسد ماه های دیگر اگرچه ماه خدا هستند ولی ماه اسم اعظم نیستند ولی ماه رمضان ماه اسم اعظم الله است. به همین علت است که قرآن در آن نازل شده و شب قدر در آن است خواب در آن عبادت و نفس کشیدن عبادت و ... همه به علت این است که این ماه شهر اسم اعظم است ولی ماه های دیگر از مظاهر اسمای دیگرند. در دعای روزهای ماه رمضان در مفاتیح الجنان آمده: اللهم رب الفجر و لیال عشر و الشفع و الوتر و رب شهر رمضان و ما انزلت فیه من القرآن و رب جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و جمیع ملائکه المقربین و رب ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و رب موسی و عیسی و جمیع النبیین و المرسلین و رب محمد خاتم النبیین صلواتک علیه و علیهم اجمعین. در این فقره از دعا اشاره دارد به اینکه الله، رب ماه رمضان است. کما اینکه رب همه انبیاء و خاصه رب نبی ختمی می باشد. همه اینها به دلیل جامعیت این اسم الهی است. چون اسم جامع است در یک آیه، همه آیات خدا مشاهده می شود. از این رو ثواب تلاوت یک آیه در این ماه به اندازه تلاوت تمام قرآن در ماه های دیگر است. در این ماه شیاطین در غل و زنجیرند و ... همه به دلیل جامعیت این ماه و جامعیت اسم اعظم است. زیرا شیطان در مظهر اسم اعظم راهی ندارد ولی در مظاهر سایر اسماء می تواند راه یابد.   

لیلة القدر

در برخی روایات ذکر شده که منظور از لیله القدر وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیهاست. همچنین آمده است که من ادرک فاطمه فقد ادرک لیله القدر. شناخت شب قدر به شناخت حضرتش موکول شده است. و چون شناخت کامل او ممکن نیست فرمود و ما ادراک ما لیله القدر. زیرا حضرت زهرا سلام الله علیها، المجهوله قدرها. قدر او مجهول است. لذا کسی به حقیقت ادراک وی نرسد. شاید عبارت شب و لیله نیز به همین علت باشد یعنی وی در پس پرده غیب هستی است. ایشان تنها معصومی است که نه امام است نه پیغمبر. یعنی ظهور آن حقیقت در عالم مخفی است زیرا امامت و رسالت آشکار است. بر همین مبنا ظهور ایشان در قلوب عاشقان و عارفان نیز مخفی و پنهان است. یعنی در ظاهر اثری ندارد. اگر ایشان بر قلب کسی تجلی کنند، او تا مطلع فجر که روز قیامت یا روز کشف حقایق است؛ از هر گناه و انحرافی در سلامت است. سلام هی حتی مطلع الفجر. یعنی در سیر و سلوکش از تصرفات هوی نفس و شیطان به دور است. نکته دیگر اینکه همانطور که ظهور حضرتش مخفی و بدون علامت ظاهری است، شب قدر نیز در شبهای سال مخفی است. یعنی شخص نمی داند که چه زمانی آن حقیقت در وجودش آشکار می شود. اگر چه به حسب روایات در ماه رمضان است اما همانگونه که قبلاً اشاره شد ماه رمضان سی روز تقویمی نیست بلکه مقام و درجه ای برای عاشقان است. پس وی در رمضان عشق پنهان است. همانطور قرآن در ماه رمضان و شب قدر نازل شده است که آن حقیقت و باطن قرآن است و گرنه ظاهر و الفاظ قرآن در طول بیست و سه سال نازل شده است. و اگر در روایات شبهای خاصی مثل 19 یا 21 و 23 و یا 27 ذکر شده است ارتباط آن حقیقت با ولایت امیرالمومنین علیه السلام است. زیرا شبهای ضربت خوردن و شهادت ایشان است. کما اینکه کوثر، ایشان؛ و حضرت علی علیه السلام ساقی آن است. پس علی از حوض زهرا به عاشقانش ماء حیات و علم و معرفت و محبت عطا می کند. 

ساقیا جانم بگیر و جام ده    هستیم بستان مرا آرام ده   

میهمانی خدا

گاهی ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا ضیافت خدا به ترک خوردن و آشامیدن و کلاً ترک یک سری امور است؟  میهمانی معمولاً به همراه طعام است و یا اینکه نوعی حظ و بهره یا لذت مادی یا معنوی در آن موجود است. اما در روزه هیچ کدام وجود ندارد در عین حال که خدا ضیافت را به اسم اعظم خود یعنی الله نسبت می دهد. طبیعی است چیزی که به الله اضافه گردد به بالاترین مرتبه آن اشاره دارد. مثلاً نار الله بالاترین مرتبه نار و آتش است که با آتش جهنم قابل مقایسه نیست. پس ضیافت الله هم با هیچ ضیافتی حتی جنات و بهشتها قابل مقایسه نخواهد بود. اما این چه ضیافت است که تنها با ترک همه لذات مادی و غیر مادی به دست می آید. جواب این سوال در این حدیث قدسی نهفته است که: الصوم لی و انا اجزی به روزه مال من است و من خود جزای آن هستم. یعنی ما مال خدا هستیم و نباید خود را به چیزی حتی بهشت و لذات معنوی از قبیل کشف و کرامات و مشاهدات و علوم برزخی و یا عقلانی بفروشیم. اگر روزه بگیریم و از دنیا و آخرت چیزی نخوریم و فقط متوجه خدا باشیم و برای ملاقات او لحظه شماری کنیم؛ آن وقت روزه حقیقی گرفته ایم. آن موقع اجر ما خود خداست نه بهشت و حور. اگرچه آن نیز به تبع لقای حق حاصل خواهد شد. صم للرویه وافطر للرویه. در آن زمان که لقا حق صورت پذیرد، ضیافت حقیقی به دست می آید و آن تجلیات خداست. بی شک این ضیافت بالاترین ضیافت است که نمونه آن در تمام عالم وجود یافت نمی شود. پس میهمانی خدا نه به طعام مادی و لذایذ دنیوی و نه به کشف کرامات معنوی و علوم باطنی برزخی و عقلانی است. بلکه به تجلیاتی است که بنده را در خدا محو می کند. در حدیثی قدسی آمده که اعددت لعبادی ما عین رات و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر این چه چیزی است که کسی نمی تواند ببیند یا بشنود یا حتی به قلبش خطور کند. بی شک این بالاترین ضیافت در سویدای دل است. این ضیافت مستلزم روزه بنده از غیر خداست. و شاید معنای کتب علیکم الصیام این باشد. یعنی بدون روزه امکان وصال نیست. کتب از لزوم و وجوب حکایت دارد. پس ترک، مقدمه واجب و لازم برای رسیدن به اوست. به همین علت روزه واجب است برای کسی که می خواهد به وصال یار برسد. 

معرفت از منظر ابن عربی

ابن عربی در باب 177 فتوحات می گوید: در طریق ما وقتی به معرفت نظر کردیم آن را در علم منحصر به هفت چیز یافتیم. و آن طریقی است که بندگان خاص خدا بر آن سلوک می کنند. اول علم حقایق است که آن علم به اسماء الهی می باشد. دوم علم به تجلی حق است در اشیاء. سوم علم به خطاب حق به بندگان مکلفش را به زبان شرایع است. چهارم علم کمال و نقص در وجود است. پنجم علم انسان به نفسش از جهت حقایقش است. ششم علم خیال و عالم متصل و منفصل آن است و هفتم علم داروها و بیماری­هاست.

وی در ادامه می گوید که هر اسمی در دعا کردن اقتضای خاص خود را دارد که اگر بر مقتضای خود خوانده شود اجابت می شود. چنانچه بلعم باعورا خدا را به اسم خاصی خواند و قوم موسی سرگردان و گم شدند. اگرچه به متابعت از شیطان آن کار را انجام داد و خدا او را کلب نامید.

 این از خواص اسمای الهی است که اگر کسی به آنها اطلاع یابد می تواند از خواص آنها استفاده کند و لو اینکه آن استفاده از روی هوای نفس و ضلالت شیطان باشد. از این موضوع برخی اصحاب سحر و رمل و علوم غریبه استفاده هایی می کنند. به همین علت مردم از سحر و امثالهم برحذر شده اند. زیرا اولاً مردم اسیر هوای نفس هستند و ثانیاً علم الهی و صحیح به استفاده از اسمای الهی را ندارند. علم آن مختص اولیای خداست. البته واضح است که علم در اینجا مراتبی دارد و فقط دانستن لفظ نیست؛ اگرچه لفظ نیز اثرات خاص خود را دارد. بی شک بالاترین اثر یک اسم خدا در زمان ظهور و تجلی بر یک ولی خدا ظاهر می شود.