عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

شعری در ثنای دوست

شعری زیبا در مدح حضرت علی اکبر علیه السلام در روز ولادتش تقدیم می گردد. این شعر از جناب محمد علی مجاهد (پروانه) می باشد:


روز عاشورا که روز عشق بود

جان یاران پر ز سوز عشق بود

 

بانگ می زد ساقی بزم بلا

عاشقان را آشکار و برملا

 

کای گروه باده خواران الست

باید از جام بلا گردید مست

 

از در و دیوار می بارد بلا

تا کند خیل شما را مبتلا

 

باده خواران! همدم ساقی شوید

سرخوش از جام هوالباقی شوید

 

همتی، هنگام مستی کردن است

وقت رو سوی بلا آوردن است

 

نیست هوشیاری ز سرمستان روا

ترسم از یزدان بدا آید، بدا

 

باده خواران گرد او گشتند جمع

جانشان پروانه شد بر گرد شمع

 

هر که را در حد خود می ریخت می

تا کند این راه را مستانه طی

 

تا مبادا مستیش افزون شود

حالتش از باده دیگرگون شود

 

مستی اکبر ز یاران بیش بود

جام را از دست ساقی می ربود

 

هر چه می در ساغرش می ریخت او

می شنید از او که ساقی باده کو؟

 

ساغرم پر کن دمادم از شراب

تا کند هر ذره ام را آفتاب

 

کی توان سرمست شد زین یک دو جام؟

باده نوشی خوش بود، اما مدام

 

خوش بود با می مدام آمیختن

باده را دائم به ساغر ریختن

 

باده بی اندازه باشد خوشتر است

مرد این میدان، علی اکبر است

 

ساقی دانا دل، صافی ضمیر

گفت با او هر چه خواهی باده گیر

 

آنقدر می از سبوی هو کشید

تا که رنگ او گرفت و هو کشید

 

رو سپس بر جمع میخواران نمود

پرده از راز دل خود برگشود

 

کای گروه باده خواران، الوداع

ترسم این مستی مرا آرد صداع

 

صحتم آهنگ بیماری کند

مستیم رو سوی هوشیاری کند

 

ترک جان گفتن به مستی، خوش تر است

بهر او مردن ز هستی خوش تر است

 

این بگفت و سوی میدان رو نهاد

پا به میدان لقای هو نهاد

 

هستی موهوم را معدوم کرد

خویش را قربانی قیوم کرد

 

رفت بیرون از جهات و از قیود

طلعت حق گشت در چشم شهود

 

چون حسین این جلوه را نظاره کرد

جامه بر تن از تحیر پاره کرد

 

کاین چه رسم عشق بازی با خداست؟

اکبر است این در تجلی؟ یا خداست؟

 

چون شنید انی انا الله از درون

کرد خود نعلین را از پا برون

 

سر برهنه جانب یاران دوید

پا برهنه سوی میخواران دوید

 

کاینک اکبر در تجلی گاه اوست

دیگر اکبر نیست آنجا، بلکه هوست

 

هر چه می بیند آیات وی است

عالم امکان ظهورات وی است

 

در فنای ما بقا دارد حضور

لای ما، الا در آرد در ظهور

 

بنگرید ای باده خواران آشکار

در جمال اکبرم رخسار یار

 

هر که را میل تماشای خداست

رو کند آنجا که طور کبریاست

 

جمله مست از جام آگاهی شدند

باده خواران اکبراللهی شدند

 

هر که از آن باده ساغر می کشید

نعره ی الله اکبر می کشید

 

زان سپس در عرصه غیب و شهود

ذکر تسبیح ملک، تکبیر بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
زهره قدیمی یکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت 08:40

عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد