عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

معنای اهل

کلمه اهل در لسان شرع بسیار ذکر شده است. دقت در این اصطلاح ما را به حقایقی رهنمون می کند. اهل تقوی و مغفرت، اهل الله، اهل نار و اهل الجنه، اهل موسی و ... همه حکایت از یک معنا دارد و آن یکی شدن روح یا مزاج باطنی با یک حقیقت است. به قول ابن عربی اهل نار کسانی هستند که مزاجشان ناری است و هرگز نمی توانند به بهشت بروند زیرا بهشت برای آنان عذاب و دردآور است. چون وجودشان با نار، عجین و یکی شده است، اهل آتش شده اند. همین گونه اهل جنه با جنت به نوعی یگانگی رسیده اند. بر همین منوال وقتی به آیه اذ قال موسی لاهله امکثوا انی انست ناراً می نگریم لابد اهل موسی منظور زن و بچه وی نیستند. اهل موسی یعنی کسانی که با او در معنا حرکت می کنند یا به قولی موسوی المشربند. بالطبع انس با نار در اینجا به معنای انس با آتش عشق خداست. اهل نماز کسی است که با حقیقت نماز یعنی ولایت، به یگانگی رسیده؛ نه اینکه صرفاً نماز می خواند. هکذا اهل دنیا کسی است که در دنیا محو شده و در زمین خلود پیدا کرده. زمانی که نوح به خدا گفت ان ابنی من اهلی فرزندم از اهل من است خدا به او گفت لیس من اهلک انه عمل غیر صالح او از اهل تو نیست او عمل غیر صالح است. فرزندش اهل او نبود و غرق شد. در حالی که غیر فرزندش که اهل او بودند نجات یافتند. و نوحا اذ نادی من قبل فاستجبنا له فنجیناه و اهله من الکرب العظیم در ادبیات عامه نیز وقتی می گوییم فلانی اهل فلان چیز است یعنی با آن چیز عجین شده است. البته این اهلیت با معیارها و ملاکهای ظاهری قابل فهم نیست. یعنی نمی توانیم به سادگی به افراد نمره بدهیم.