عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

اسرار و مراتب نیت

مراتب نیت در دیدگاه مرحوم امام و اهل معرفت عبارتند از: نیت "پیش عامّه، عزم بر اطاعت است طمعاً یا خوفاً: یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً.

و در نزد اهل معرفت، عزم بر اطاعت است هیبتاً و تعظیماً: فَاعْبُدْ رَبَّکَ کَانَّکَ تَراهُ، وَ انْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فَانَّهُ یَراک.

و در نزد اهل جذبه و محبت، عزم بر اطاعت است شوقاً و حُبّاً: قالَ رَسُولُ اللَّه، صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ و آلِهِ: افْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَ احَبَّها بِقَلْبِه ... الحدیث‏. وَ قالَ الصَّادِقُ، عَلَیْهِ السَّلام: وَ لکِنّی اعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ تِلْکَ عِبادَةُ الْکِرام‏ - وَ فى روایَةٍ: وَ هِىَ عِبادَةُ الْاحْرار.

و در نزد اولیا علیهم السلام عزم بر اطاعت است تبعاً و غیراً، بعد از مشاهده جمال محبوب استقلالًا و ذاتاً، و فناى در جناب ربوبیت ذاتاً و صفةً و فعلًا."

عامه مردم به جهت خوف عذاب یا طمع بهشت و لذات آن، خدا را عبادت می کنند. اگر بهشت و جهنم نبود عامه از عبادت حق محروم می ماندند و لطف حق از راه خوف یا طمع، انسانهای معمولی را وادار به عبادت می کند و از گناهان ظاهری باز می دارد. و گرنه کسی همین مرتبه ظاهری از عبادت یا ترک گناه هم نداشت. پس عذاب و نعمت در همین عالم دنیا نیز خود نعمت است برای اهل ظاهر. و اما عاشق خدا خود به خود عبادت حق تعالی می کند. همان سرگشتگی و هیمان و درد طلبش عبادت است. عاشق بی تامل اوامر معشوقش را اجرا می کند بدون هیچ گونه طمع و چشمداشتی. پس چون عاشق حر و آزاد از هر دو جهان است، عبادتش ارزشمند است. 

اما عبادت اولیاء عبادت بالتجلی است و در آن هیچ نیتی از عبد مدخلیت ندارد. به قول حافظ: در پس آینه طوطی صفتم داشته اند       آنچه سلطان ازل گفت بگو می گویم. در این مرتبه عبد محو و فانی است و همواره خود را مجلای تجلیات خدا می بیند. و خدا در او نماز گزار است. این عبادت ارزشش با هیچ چیزی در عالم مقایسه نمی شود. نه ملک و نه جن و انس ثواب آن را نمی توانند محاسبه کنند. چون ظهور فعل حق تعالی است.  

اذان در نماز

مرحوم امام خمینی در کتاب سر الصلواه در باب اذان فرماید: "اذان، پیش اهل معرفت، اعلام قواى مُلک و ملکوت در انسان کبیر و صغیر است براى مهیا شدن از براى حضور درگاه حقّ تعالى. و اقامه، حاضر نمودن آنها و بپاداشتن آنان است در محضر قدس کبریا- جل و علا. پس، با تکبیرات اولیه، اعلان عجز موجودات را از قیام به ثناى حقّ دهد و اعلام قصور آنها را از لیاقت حضور نماید و آنها را مستعد کند که به تذلّل و خضوع و خشیت و خوف و خشوع خود تنبه پیدا کنند، شاید مورد توجه شوند. و به نفى الوهیت ذاتیه و نفى الوهیت فعلیه از غیر و قصر آن در ذات مقدسْ نفى استحقاق محامد و اثنیه را از غیر، و قصر در حقّ کند. و به شهادت به رسالت نبىّ ختمى در غیب و شهادت، توسل جوید به مقام مقدسِ شفیع مطلق که به مصاحبت آن ذات مقدّس، که مقام ولایت مطلقه است، این سلوک الهى را به آخر رساند و به معراج وصول مرتقى شود. و شیخِ عارف کامل ما- روحى فداه- مى‏ فرمود: شهادت به ولایت ولى اللَّه مضمَّن در شهادت به رسالت مى ‏باشد، زیرا که ولایت باطن رسالت است. پس، مقام مقدس ولوى نیز مصاحب این سلوک است. و فى الحدیث: بِعَلىٍّ قامَتِ الصَّلاة. و فى الحدیث: انَا صَلاةُ المُؤمِنینَ وَ صِیامُهُم‏."

در تکبیر بنده اعلام عجز از معرفت و عبادت حقیقی حق تعالی را اعلام می کند. الله که اسم اعظم است بزرگتر از ادراک و شهود بنده است و با الله اکبر گفتن این معنا را اعلام می کند ضمن اینکه قوای ظاهری و باطنی از جسم و خیال و عقل و قلب را آماده توجه به غیب می کند. سپس به توحید شهادت می دهد. شهادت یعنی من در مقام مشاهده می بینم که جز الله الاهی وجود ندارد. و البته این حاصل نمی شود مگر با تجلی فعلی شهودی. یعنی تا خدا در قلب مومن تجلی به اسماء فعلیه ننماید؛ بنده نمی تواند ظهور توحید را در عالم مشاهده کند و بالطبع نمی تواند شهادت به آن بدهد. پس اشهد گفتن به معنای شهود آن حقیقت است نه فقط اعتراف زبانی که ما افراد عادی داریم. پس از شهادت به توحید، شهادت به رسالت حضرت رسول و امیر المومنین علیهما السلام می دهد. یعنی با حقیقت نبوت و ولایت آشنا می شود و با تمسک به آن حقیقت سیر توحید می کند که بی شفاعت انسان کامل وصول به توحید ممکن نیست. حتی انبیاء نیز با شفاعت ولی مطلق به توحید راه یافتند.