عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

غنای معشوق کربلا

اگرچه حسن تو از عشق غیر مستغنی است

من آن نیم که از این عشق بازی آیم باز

بی شک تمام حسن ذات الهی در امام حسن و امام حسین علیهما السلام ظهور نموده است. ظهور حسن و به تبع آن ظهور عشق، در کربلا از همه جای عالم بیشتر است. عشق به دنبال حسن و زیبایی است. هر زیبایی در عالم ظهور زیبایی حق است و خلق را به دنبال خود می برد. اما یک زیبا در عالم وجود دارد که تمام هستی را به دنبال خود میبرد. او جمیل مطلق و زیباترین صورت خداست لذا هر صاحب جمالی، زیبایی اش را از او گرفته است.  رایت ربی فی احسن صوره حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله رب خود را در بهترین صورت مشاهده نمودند و بی شک این احسن صورت، حسین است. اوست که همه انبیاء و اولیای الهی محو جمال جمیلش هستند. ذات حق تعالی منزه از صورت و جمال و هر اسم و صفت و رسمی است. لاجرم هر صفت یا اسم الهی ظهوری دارد که آن صفت را نمایان می کند. جمال حق به تمامه در حضرت اباعبدالله ظاهر شده است پس او دلبر همه موجودات است. چه بدانند و چه ندانند همگی او را می طلبند. بینا می داند و نابینا نمی داند. 

اما جمیل علی الاطلاق کسی است که همه موجودات هستی جمال خود را از او گرفته اند از اولیاء و مجردات و ملائگه تا موجودات عالم طبیعت. و چون جمال و حسن، عشق را به خود جلب می کند جمیل مطلق معشوق مطلق هم هست. حسین علیه السلام با جمالش دل عالم هستی را برده است. لذا در روایات است که همه موجودات و آسمانها و زمین بر او گریسته است. و اشک از عشق و محبت سر می زند. عاشق در فراق و یا وصال معشوق اشک می ریزد. 

در کربلا صاحب جمال الهی، معشوق مطلق بود و همه اصحاب به او می نگریستند و مهجه قلب خود را به او تقدیم کرده بودند. یعنی منتهای عشق قلبی و آمالشان حسین بود. همگی محتاج حسین و او بی نیاز از هستی. لذا حافظ می گوید:

اگرچه حسن تو از عشق غیر مستغنی است

من آن نیم که از این عشق بازی آیم باز

در شب عاشورا حضرت همه اصحاب را جمع کرد و سپس از همه بیعت برداشت و فرمود برگردید و جان به سلامت ببرید. اما عاشق ناگزیر از معشوق است.عاشق حقیقی نمی تواند از در خانه دوست جای دیگری برود اگر برود معلوم است که عاشق نیست. از این رو همه اصحاب با زبان حال و قال به حضرتش ملتجی شدند و نرفتند. چون به او نیازمند بودند. حتی اگر امام حسین علیه السلام به زور ایشان را دور می کرد بی شک همگی در فراقش جان می دادند. این عطش عشق در عاشورا به حدی بود که همه اصحاب فریاد العطش سر می دادند و گرنه به قاعده طبیعی عاشورا که زمان آن در 21 مهرماه بوده است نباید هوا آنقدر گرم باشد که آن عطش فوق العاده را در پی داشته باشد. پس عطش، عطش عاشق است به وصال یار. و این عطش با وصال ظاهری فرو نمی نشیند و تا موت کامل و فنای در محبوب، فرو نمی نشیند. به همین سبب حضرت علی اکبر به پدر عرضه داشت العطش قد قتلنی. پدرجان بیش از این تحمل فراق را ندارم مرا  در دریای بی کران خودت محو کن. نکته دیگر اینکه عطش اصحاب با شهادت و فنای در امام فرو نشست ولی عطش اباعبدالله لایتناهی است و الی الابد ادامه دارد. لذا امام زین العابدین علیه السلام بر مزار شریفش نوشت: هذا قبر حسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوه عطشانا. 

نکته ای در بیان آیه شریفه و ان یکاد

در اغلب تفاسیر در شرح آیه شریفه و ان یکاد الذین کفروا لیز لقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین؛ به چشم زخم کفار هنگام نزول وحی بر نبی تفسیر گردیده است. اما بزرگی از اهل معرفت در بیان این آیه می فرمود که این آیه ارتباطی با چشم زخم ندارد. بلکه منظور از کفار در این آیه مسلمانانی بودند که در مسجد با پیامبر بودند و با حضرتش نماز می خواندند. زمانی که حضرت علی علیه السلام بر پیامبر در مجلسی وارد می شد پیامبر چنان محو تماشای جمال حضرتش می شد که چشم از حضرت علی علیه السلام بر نمی داشت. و این مردم به ظاهر مسلمان که در قرآن به کفار تعبیر شده اند  با نگاههای طعنه آمیز و ایماء و اشاره به حضرت رسول (ص) کفر خود را  به رسول و ولی مطلق امیر المومنین علیهما السلام نشان می دادند و می گفتند که پیامبر مجنون علی است. به قول حافظ 

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمال چهره تو حجت موجه ماست.

کوران نمی توانند جمال واقعی آن حضرت را ببینند لذا بر حضرت رسول خرده می گرفتند و خدا در قرآن ایشان را کافر نامیده است. جمال واقعی حضرت علی را جز نبی ختمی و اهل بیت عصمت علیهم السلام نمی توانند مشاهده کنند و اولیاء به قدر طاقت خود می توانند نوری و رشحه ای از آن حقیقت را مشاهده نمایند.

معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند.

و مجنون به معنای عاشق دلباخته است. مگر می شود جمال آن حقیقت را دید و عاشق او نشد. اما کوران و غافلان و اهل دنیا این را نمی فهمند. الان هم قضیه همین طور است اگر کسی عاشق یک مرد الهی شود همه خلق او را به سخره می گیرند. در واقع منکران این شخص هم مثل کافران این آیه خواهند بود.