عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

دست خالی

در ادبیات عامه مشهور است که باید برای آخرت زاد و توشه برداشت و به اصطلاح با دست پر به سوی خدا رفت. از این رو اعمال ظاهری و عبادات  را زاد و توشه عقبی برای بهشت و نعمات می دانند. اما اهل معنا، بهترین توشه را برای آخرت دست خالی و بی توشه بودن می دانند. چنانچه حضرت مولی الموالی علی علیه السلام بر قبر سلمان نوشتند:

وفدت علی الکریم بغیر زاد *** من الحسنات والقلب السلیمی

وحمل الزاد اقبح کل شیی *** اذا کان الوفود علی الکریمی

ترجمه: بدون هیچ زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم بر شخص کریمی وارد شدم

و در پیشگاه کریم بردن زاد و توشه زشت ترین کار است.

وقتی انسان به سوی کریم علی الاطلاق می رود نباید با خودش توشه بردارد چون خدای کریم بساط ضیافت برای عبدش را فراهم نموده است و توشه ضعیف از عبادات ما ارزشی ندارد تا به درگاه الهی ببریم. لذا حضرتش بر قبر سلمان نوشت که وی بدون توشه از اعمال صالح  و عبادات به سوی خدا رفت. نکته این است که سلمان اعمال زیادی داشته است و از بندگان مخلص و اصحاب خاص امام بوده است ولی برای عملش ارزشی قائل نبوده تا آن را به درگاه الهی عرضه کند. پس علی رغم اعمال فراوان خود را بر دوست دست خالی عرضه نمود و بی ادعا به سوی حق رفت. اما جاهل، با اعمال پر از ریا و نقص و غفلت، از خدا طلبکار بهشت و پاداش است. مثل کسی که بر ضیافت پادشاهی، لقمه غذای مانده خود را ببرد و بخورد و از غذاهای لذیذ پادشاه خود را محروم نماید. پس توشه بردن نزد کریم کار زشتی است. عارف عمل خویش را نمی بیند تا بخواهد نزد خدا ببرد و سالک بصیر آنقدر نقص در عبادتش مشاهده می کند که خجالت می کشد به دوست عرضه کند. از این رو در آیه شریفه آمده: خیر الزاد التقوی. بهترین زاد تقواست. و تقوا یعنی پرهیز. یعنی بهترین زاد، پرهیز از توشه برداشتن است.   

اولی بالمومنین

آیه شریفه ای در قرآن می فرماید: النبی اولی بالمومنین من انفسهم. نبی از مومنین به خودشان اولی و ارجح است. اولویت ممکن است معانی مختلفی داشته باشد. یک معنای عامیانه و ظاهری که در تفاسیر آمده به این معناست که انسان مومن باید کلام نبی و امر او را به عقل و فکر خود ترجیح دهد و بدون چون و چرا اوامر نبی را اطاعت کند. در روایات بعد از نبی، اهل بیت نیز دارای این اولویت هستند. این برداشت اگرچه صحیح است اما معنای کاملی نیست. این اولویت در واقع ولایت تشریعی نبی و آل اوست. یعنی مومن باید در تشریعیات از معصوم اطاعت کند. اما حداقل دو معنای دیگر برای این آیه متصور است.

معنای اول ولایت تکوینی برای معصوم است. و این بدان معناست که ولی مطلق دارای ولایت تکوینی است و قدرت تصرف او در اشیاء و موجودات منجمله انسان نامحدود  و کامل است و هر کاری که بخواهد می تواند با انسان یا موجودات انجام دهد. زیرا او خلیفه حق تعالی است و قدرتش ظهور قدرت خداست و بالطبع نامحدود است. در نتیجه بر موجودات از خودشان اولی است. چون موجودات تصرفشان در خودشان محدود است. بدیهی است که ما نمی توانیم در خودمان تصرف نامحدود داشته باشیم ولی نبی یا ولیّ تصرفش در ما نامحدود است.

معنای دوم ولایت خاصه می باشد به این معنا که مومن خود را در ولی مطلق فانی می کند و همه حرکات و سکنات خود را تابع امر ولیّ می کند. چون مومن در ادبیات الهی به معنای مومن حقیقی است , و گرنه می فرمود اولی بالناس و مومن حقیقی کسی است که به ولایت خاصه و توحید راه یافته باشد.  پس این شخص چنان در محبوب مستغرق می شود که از خود هیچ اراده ای ندارد و همچون طوطی هر محبوب بگوید  می گوید و هرچه او بخواهد انجام می دهد.

در پس آینه طوطی صفتم داشته اند

آنچه سلطان ازل گفت بگو می گویم.