عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

پیچیدگی های تاویل زن و مرد در عرفان

ابن عربی در احوالات خود در باره زنان می گوید: من در آغاز ورودم در این طریق ، مکروه ترین خلق خدای تعالی زنان و نزدیکی آنان بود و بر این نحو ، هجده سال باقی ماندم و چون نزد من این خبر نبوی _ که خداوند زنان را برای نبی خود دوست گردانیده است _ آگاهی یافتم ، خوف خشم نزد من تقدم یافت و فهمیدم که نزد پیامبر (ص) زنان نه از روی طبیعت بلکه به تحبیب الهی به سوی او ، دوست گردانیده شده بودند، پس به زنان محبت ورزیدم و اکنون بیشتر از همه به آنان مهر می ورزم و بیشتر از همه حقوقشان را رعایت می کنم زیرا این از روی تحبب الهی ست نه حب طبیعی. 

بسیاری از فلاسفه نسبت به زن نظر منفی داشته و وی را برای مردان مانع سلوک ومعنویت می پندارند. شیخ نیز در ابتدای سلوک توجهی به زنان و ازدواج نداشته و این امر را مانع سلوک می پنداشته است تا اینکه به این حدیث نبوی می رسد که حضرتش می فرماید: حبب الی من دنیاکم ثلاث النساء و الطیب و و الصلوة و قرة عینی فی الصلوة. خدا مرا از دنیای شما سه چیز را دوست گردانید زنان و بوی خوش و نماز و نور دیده من در نماز است. نکته مهم در این روایت این است که کلمه حب به صیغه مجهول ذکر شده یعنی خدا مرا دوست گردانید نه اینکه من خودم زنان را دوست دارم. نکته دیگر در کلمه دنیاکم نهفته است که اشاره به دنیای ما دارد یعنی دنیای ما انسانهای عادی با دنیای معصومین علیهم السلام کاملاً متفاوت است. البته این کم به معنای شما در جاهای دیگری نیز ذکر شده است مثل قرآنکم یا دینکم و ... چون خدا امر به حب زنان نموده پس این حب از روی غریزه و میل بشر عادی نیست بلکه به تحبب الهی است. از این رو ابن عربی نیز به پیروی از پیامبر به زنان و نکاح روی آورد. اما مشکل انسانهای عادی این است که انبیاء و اولیاء را همچون خود می پندارند و تصور می کنند آنها هم مثل ایشان اسیر هوا و هوس و مادیات و لذایذ طبیعی هستند. غافل از اینکه آنان چنان غرق تجلیات الهی هستند که به ملائکه و بهشت نیز بی توجهند چه رسد به لذایذ بی ارزش دنیوی. 

پیچیدگی بحث زن و مرد در ادبیات عرفانی به همین جا ختم نمی شود. گاهی در عالم کبیر و جهان آفاق از مرد به عقل کل و از زن به نفس کل تعبیر می شود. چنانچه حضرت آدم را به عقل کل و حوا را به نفس کلی تعبیر نموده اند. از ازدواج و نکاح عقل و نفس عالم ماده پدید می آید. عقل و روح بی واسطه نفس نمی تواند با این عالم در ارتباط باشد. البته در نوع بشر که فرزند آدم و حوا هستند از هر دو حظ و بهره است خواه به حسب صورت مرد باشند یا زن. پس در مرد نیز نفس وجود دارد و در زن نیز عقل وجود دارد. اما در مرد غلبه با عقلانیت و در زن غلبه بر احساسات و عواطف است. همچنین خیال و تخیل و صورتگری در زن قوی تر است. کما اینکه به لحاظ فیزیکی در بدن مرد مقداری هورمون زنانه و در بدن زن نیز مقداری هورمون مردانه وجود دارد. 

اما نکته دیگر در این باب اینکه، در برخی روایات به ضعف زن از حیث عقل و دین اشاره شده. هنّ ناقصات العقل و الدین. و یا برتری مرد بر زن مثل الرجال قوامون علی النساء و یا للرجال علیهن درجات در لسان شرع آمده است. به نظر حقیر علاوه بر نظراتی که در این زمینه گفته می شود مثل اینکه قوه عقلانیت زن نسبت به مرد کمتر است و احساسات بر او غلبه دارد و یا به جهت بیماری از ادای واجبات محروم است؛ به نظر می رسد در اینجا منظور فقط زن و یا مرد متداول نیست بلکه منظور از مرد یا رجل انسان الهی و ولیّ خداست. چنانچه در مدح اولیا فرمود: رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله. مرد کسی است که بیع و تجارت او را از ذکر خدا غافل نکند خواه آن تجارت مادی باشد و یا معنوی. به این اعتبار که مرد حقیقی یعنی ولیّ حق، در مقابل زن نیز مرید و سالک طریق است که به کمال نرسیده است. پس با ازدواج با ولیّ کامل به کمال خود راه می یابد. لذا فرمود من تزوج فقد احرز نصف دینه. همچنین در قرآن آدم با زوج او ذکر شده نه زوجه اش.  یا آدم اسکن انت و زوجک الجنه. زوج در اینجا مذکر آمده نه مونث (زوجته) بنا به قول بزرگی، زوج به معنای پیر و مرشد است نه زن. بر همین اصل جناب زکریا از خدا خواست که تنها نباشد و زکریا اذ نادی ربه رب لاتذرنی فرداً چون هر کس به تنهایی بخواهد راه حق را بپیماید دچار ضلالت و گمراهی می گردد هلک من لیس له حکیم یرشده. بر این اساس روایاتی که مبنی بر احکام شرعی اطاعت زن از مرد یا عدم خروج از منزل بی اذن شوهر و یا ناپاکی و امثالهم از باطن به ظاهر شرع راه یافته است. چون سالک در برابر کامل، ناقص است چه علماً و چه عملاً لذا باید به حرف پیر گوش کند و همیشه در معرض گناه و لغزش است اما ولی خدا به حفظ الهی از گناهان به دور است. 

نتیجه اینکه برای زن و مرد چند اطلاق است: مرد عقل کل و زن نفس کل. مرد و زن ظاهری که عامه مردم می گویند. مرد به معنای پیر و مرشد و زن به معنای مرید و سالک که بالطبع ناقص است و باید تحت قیمومیت کاملی باشد.