عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

در محضر معشوق

چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد

چه دوزخی چه بهشتی چه طاعتی چه گناهی

زمانی که عاشق به حضور معشوق می رسد چنان گرم عشق او می شود که از همه چیز حتی خودش غافل می شود. در این حال همه گناهان وی از بین می رود. این همان سجده حقیقی است که گناهان را مثل برگ ریزان پائیزی از بین می برد. چون او تسلیم معشوق است. اینجا دیگر ایمان و کفر معنا ندارد. از همه دوئیتها مثل ایمان و کفر، بهشت و دوزخ و خیر و شر رها می شود. این همان حضور قلب است حضوری که غیر در او راه ندارد. عاشق در این حال چنان محو معشوق است که هیچ اراده ای از خود ندارد و عشق او را به هر کجا که بخواهد می برد. 

این معنا در کربلا ظهور تام یافت مثلاً زهیر که عثمانی بود و مخالف اهل بیت. چون به این "حضور" رسید، کفرش به ایمان تبدیل شد یا به مقامی رسید که فراتر از ایمان و کفر است و مافوق طاعت و گناه مصطلح است. در مقام حضور، ایمان و کفر و طاعت و گناه معنای دیگری دارد. آنجا نگاه کردن به غیر، کفر است و گناه لایغفر. او بدون هیچ عمل ظاهری مثل نماز و روزه، به مقام شهود و شهادت حقیقی راه یافت. در یک لحظه، به مقام حضور و محضر معشوق رسید. و جذبه عشق او را از خود بی خود کرد. همینطور وهب مسیحی که با یک نگاه امام حسین علیه السلام به شهود رسید. بی گفتگو و بی دلیل و برهان به مقام شهادت و ولایت نائل شد. 

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمال چهره تو حجت موجه ماست.

پس در این مقام ایمان و کفر ظاهری یا طاعت و گناه ظاهری راه ندارد. حضور معشوق و عشق او همه معاصی و کفرها را محو می کند.