عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

روح القدس چشیده میوه کال ولایت

در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده که: روح القدس فی جنان الصاقوره ذاق من حدائقنا الباکوره. روح القدس در بهشت برین (بهشت آسمان سوم) از میوه های کال باغهای ما می چشد. در روایات آمده است که روح القدس بالاترین ملک در قرب و منزلت است حتی از جبرئیل که ملک وحی است، افضل است. اگرچه برخی هم آن را معادل جبرئیل فرض می کنند. به هر حال بالاترین ملک الهی ریزخوار اهل بیت اند. شیعیان حقیقی و اولیاء از میوه های رسیده باغهای اهل بیت می خورند. اما روح القدس فقط  از میوه نارس می چشد نه اینکه بخورد. خوردن آن هم مقام بالاتری است و میوه رسیده خاص اولیاء است و ملائکه در واقع از اولیای الهی ارتزاق می کنند.

ملائکه از مظاهر عقل اند و عقل اگرچه کامل باشد از میوه نرسیده ولایت ارتزاق می کند ولی اولیا در مرتبه فوق عقل که عشق و محبت است میوه های رسیده ولایت را می خورند. جایی که عقل به آنجا راه ندارد و در آن حیران است. لذا مومنین افضل از ملایکه اند و ملائکه خادم ایشانند که الملائکه خدام لشیعتنا. خادم بودن یا به عبارت دیگر سجود ملائکه، به معنای تسلیم بودن و در اختیار گذاشتن قوای آنها به مومنین است. یعنی ملائکه اراده مومنین را در عالم اجرا می کنند. لذا در باره عیسی فرمود و ایدناه بروح القدس یعنی روح القدس در خدمت عیسی بود. اهل ریاضت به خلاف مومنین، با ارتباط با جن و شیاطین از آنها مدد می گیرند. مثل سحره فرعون. اما موسی بر آنها غلبه کرد چون ملائکه قدرت بالاتری نسبت به جن دارند. بالاتر از این اولیای حق بر تمام عالم کون غلبه دارند و تمام قوای عالم هستی در اختیار ایشان است. چون ایشان خلیفه حق در عالم هستند و خلیفه حقیقی صفات مستخلف عنه را داراست. همه اینها از قدرت عشق و رسیدن به یگانگی با معشوق است.  

مخاطبان در قرآن کریم

حق تعالی در قرآن کریم انسانها را با الفاظ مختلفی نام می برد. از قبیل ناس، مومن، بنی آدم و انسان و یا به ضمایر مخاطب مثل انتم و کم. اغلب چنین تصور می کنند که اینها همه خطاب به عموم مردم است. ولی در واقع هر کدام از این الفاظ مر بوط به یک گروه خاص است. به نظر می رسد عام ترین خطاب حق در قرآن کلمه ناس باشد. یعنی خطاب به عموم مردم است. به همین علت در اغلب موارد کلمه ناس مورد طعن حق واقع شده است. مثلاً اکثر الناس لا یعلمون ، لا یشکرون و امثالهم زیرا اکثر مردم ناسپاس و جاهل هستند. ناس در اصل ناسیان و فراموشکارانی هستند که رب خود و خلقت خود را فراموش کردند.  در جایی که خطاب مثلاً به بنی آدم است منظور افرادی هستند که راه پدر را طی نموده اند  نه همه ناس. بنی آدم منظور فرزند ظاهری نیست بلکه فرزند باطنی و حقیقی است آنها کسانی هستند که پیرو راه آدم ابوالبشرند. پس نسبتها در قرآن حقیقی هستند نه ظاهری و عرفی. فرزند در قرآن منظور فرزند حقیقی و معنوی است نه جسمانی. لذا در روایت است که به جناب سلمان فارسی، سلمان محمدی گفته شده چون پدر حقیقی او در باطن، رسول الله صلی الله علیه و آله است. در عوض پسر نوح در واقع  پسر او نبود لذا خدا فرمود لیس من اهلک انه عمل غیر صالح. چون عمل غیر صالح است نمی تواند پسر نبی باشد.

 مواردی در قرآن خطاب به مخاطب است مثل انتم و کم و یا انت که مخاطب مفرد است. در روایت است که انما یعرف القرآن من خوطب به قرآن را فقط مخاطب آن می فهمد. بعد از رسول اکرم  که خود حقیقت قرآن است و بلکه خودش قرآن رانازل کرده تا آدمیان را هدایت کند، اولیا نیز در حد خود مخاطب انت در قرآن هستند لذا ایشان به حقایق قرآن راه دارند. و مخاطب جمع نیز در مواضع مثبت، شامل خواص مومنین است نه همه مردم. یا در مواضع دیگری شامل یک گروه خاص است. محتمل است انتم و کم که ضمایر مخاطب هستند خاص کسانی باشد که گوش شنوا دارند و خطاب حق را می شنوند و گرنه سخن با ناشنوا گفتن، صحیح نباشد. کسانی که در قبور دنیا و حجابهای نفسانی کور و کرند، ندای حق را نشنوند و ما انت بمسمع من فی القبور. 

یکی دیگر از مخاطبان انسان است. انسان به خلاف تصور اهل ظاهر منظور نوع بشر نیست. زیرا بشر را از آن رو بشر گویند که اهل ظاهر است پس خطاب به اهل ظاهر است. زیرا معنی لغوی بشر از بشره به معنای پوست و قشر است. خطاب به کسانی است اهل پوسته و ظاهرند نه لب. پس بشر شامل همه انسانها نیست اگرچه مثل ناس اکثر مردم را شامل می شود. انسان احتمالاً منظور انسان حقیقی و کامل است که ولی کامل است یا در نهایت به ولایت خاصه می رسد. لذا انسان است که حمل امانت نمود ولی آسمان و زمین و کوه از آن سرباز زد. و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً. مواردی که در ظاهر ذم انسان است اغلب ذم نیست بلکه مدح در لسان ذم است. مثل همین آیه که ظلوم و جهول یعنی تمام حجابها را پاره می کند و همه چارچوبها را درهم می شکند و به لقای رب می رسد. یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه. ملاقات رب خاص انسان است نه ناس و بشر و .... در بعضی روایات از انسان در قرآن به امیرالمومنین علیه السلام تعبیر شده است چون او انسان کامل حقیقی است و به قول ابن عربی انسان یعنی انسان العین من العین. یکی از معانی انسان مردمک چشم است یعنی انسان کامل مردمک دیده حق تعالی است. لذا از القاب حضرتش عین الله است. 

در نتیجه در هر آیه قرآن باید به مخاطب آن دقت شود که خطاب حق به چه گروه از مردم است آن وقت معنای آیه بهتر فهمیده می شود.