عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

قلب

ان فی ذالک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید (این تذکری است برای کسی که قلب دارد و گوش می کند و او شهید است) زمانی که این آیه را خواندم مدتها در این فکر بودم که مگر همه قلب ندراند؟ این چه قلبی است که خاص گروهی ویژه است؟ بعدها فهمیدم  قلبی که در این آیه آمده قلب متعارف عامیانه نیست، بلکه قلبی است که مجلای تجلیات الهی است. قلبی که همه مردم دارند مرکز احساسات و عواطف است. با دیدن صحنه ای یا شنیدن مطلبی خوشحال یا ناراحت می شود. یا می گوییم فلانی سنگدل یا مهربان است. 

اما قلبی که در این آیه شریفه آمده قلبی است که در مقام شهود است. کسی صاحبدل است که در مقام شهود و تجلی الهی است. این قلب عرش الرحمن است؛ یعنی هر لحظه خدا به نوعی در او ظاهر می شود. این قلب عامیانه نیز رشحه و قطره ای از آن قلب حقیقی و کامل است. کما اینکه عقل ما نیز قطره ای از عقل کل است. پس قلب عارف که حرم الله و عرش الرحمن و میان انگشتان خدا و دیگر از القاب است؛ قلبی است که وسعتش از کل عالم هستی بیشتر است. زیرا در حدیث قدسی است که من در آسمان و زمینم نمی گنجم ولی در قلب بنده مومنم می گنجم. یا بایزید بسطامی گفت اگر عرش و مادون آنرا هزار هزار بار بیشتر در قلب عارفی جای دهند او احساس نمی کند. چون همانطور که خدا نامحدود است لابد جایگاه وی نیز باید نامحدود باشد. این نامحدودی به جهت نامحدود بودن تجلیات الهی و کثرت اسماء و صفات وی است. هر لحظه و هر آن به صورتی و از مجرای اسمی به عارف تجلی می شود. هر لحظه به شکلی بت عیار درآمد    دل برد و نهان شد. یا هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است      این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد.  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد