عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

سلسله ولایت

گروهی از انبیاء و اولیای الهی پس از فنای در حق تعالی به مملکت خود رجوع می کنند و سفرهای سوم و چهارم را به سوی خلق آغاز می کنند. چنین شخصی کامل مکمل است یعنی خود به کمال حقیقی رسیده و بعداً از طرف خدا به سوی خلق فرستاده شده تا ایشان را به راه حق هدایت کند. بی شک همانطور که بارها گقته ایم، ولی مطلق که امام معصوم علیه السلام است، مظهر الله و خلیفه الله مطلق است. پس ذات حق همه امور عالم وجود را به ولی مطلق سپرده است. اما نکته این است که امام علیه السلام نیز امور را به سایر اولیای خود واگذار می کند. این سرّ توسل به امام زادگان و اولیای خداست. ولایت سلسله مراتب دارد در راس همه اولیاء ولی مطلق؛ و پس از ایشان، اولیای جزء هر کدام منصب و سمتی از جانب او دارند و به رتق و فتق امور عالم می پردازند از این جهان مادی گرفته تا عوالم غیب. اولیا نیز به حسب مراتب و درجات از قوای عالم برای اجرای اوامر مولی استفاده می کنند. این قوا شامل ملائکه و جن و سایر نیروهای عالم است. اگر کسی هدایت شود به وسیله یک ولی الهی هدایت شده است و لو اینکه خودش نداند. امام زمان در ورای اولیاء، به ایشان محیط است (والله من ورائهم محیط). اولیای خدا به اسباب مادی نیازی ندارند خواه پول و مقام باشد یا افراد مردم. اینکه عده ای می خواهند که امام زمان علیه السلام را ببینند و او را کمک و یاری کنند تا بر دشمنان غلبه کند؛ از نهایت جهل ایشان به امام است. اولیاء که شاگردان امام هستند به کمک مردم نیازی ندارند چه رسد به ولی مطلق. اگر امام حسین علیه السلام فرمود هل من ناصر ینصرنی این کمک خواستن از مردم نیست؛ بلکه این نوعی تحدی است. یعنی کیست که بتواند مرا یاری کند. من قادر مطلق هستم و چیزی مانع قدرت من نیست. این جمله دقیقاً شبیه این آیه است که ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم. بی شک کسی نمی تواند خدا را یاری کند. چون کسی از خود چیزی ندارد تا به او کمک کند. همین طور کسی از خود قدرت و کمالی ندارد تا بخواهد امام را یاری رساند. اصحاب امام حسین که خواستند او را یاری کنند در نهایت دیدند که هیچ قدرت و حیاتی از خود ندارند و همه هستی و قدرتشان از امام است. لذا در آن هنگام اسلحه به زمین انداختند! و غرق در حیرت و فنای در حسین شدند. وقتی که همه هستی به اراده او حرکت می کند ما که باشیم  که او را یاری کنم. این موضوع را شهدای کربلا قبل از شهادت به آن رسیدند و دریافت نمودند. به عنوان نمونه همانگونه که قبلاً در این وبلاگ گفتیم؛ حضرت عباس علیه السلام زمانی که می خواست آب برای خیام حسینی ببرد مشاهده نمود که امام خود دریای محیط است من چگونه برای او آب ببرم. او که خالق آب است.

ای ز شط سوی محیط آورده آب                      آب خود را ریختی واپس شتاب

آب آری سوی بحر موج خیز                            بیش از این آبت نریز، آبت بریز  

به تعبیر عمان، حضرت عباس چون دریافت که امام خود، بحر آب و بلکه آب آفرین است، آب خود را ریخت و دست پا و چشمانی که برای حمایت از محبوب می خواست؛ در راه او فدا کرد. عباس در ابتدا در رجز می گفت والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی. اما در پایان به جایی رسید که مشاهده نمود حسین بی نیاز از همه است. زیرا او قدیر و غنی علی الاطلاق است. اما حضرت عباس علیه السلام پس از فنای در حسین به مقام بقا رسید و آن موقع ساقی عاشقان شد. او ساقی امام حسین شد. یعنی امام حسین علیه السلام به وسیله او به عشاق آب می دهد. اوست که از بحر لایتناهی حسین به خلق آب حیات می دهد. به همین سیاق سایر اولیای جزء به نیابت از ولی مطلق هر یک عهده دار امری از امور عالم هستند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد