عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

معشوق عارف کیست؟

برخی در شرح ابیات عرفا مثل حافظ چنین پنداشتند که معشوق عارف، خود ذات خداست. اما غافل از این که ذات حق نه مورد شناخت قرار می گیرد و نه مورد عبادت و نه محبوب و معشوق. عشق جز بر مظهر خدا واقع نمی شود. جمال خدا در مظاهر و آیات او ظاهر می شود. (ظهور تو به من است و وجود من از تو). حتی انبیای الهی حق تعالی را در مظاهر و مظهر اعظم می جستند و با او به معاشقه و معانقه می پرداختند. چنانچه حضرت موسی طالب دیدار ربّ خود بود نه دیدار خدا. رب ارنی انظر الیک؛ رب به معنای مربی و پرورنده است. واضح است برای اهلش که رب، حقیقت انسان کامل و ولی مطلق الهی است. چون نمی توان با ذات احدی عشق بازی کرد پس عارف به دنبال بالاترین مظهر و آیه خدا می گردد. تازه آنجا نیز به وی خطاب لن ترانی می دهند! در برخی روایات آمده است که تجلی به موسی که او را بیهوش و محو کرد، نور امیر المومنین علیه السلام یا در برخی روایات نور سلمان بوده است. پس موسی که نبی صاحب شریعت بود نتوانست نور علوی را ببیند بنگر که دیگران در کجا هستند. کسی به حقیقت علوی راه ندارد چگونه می شود به ذات خدا راه یافت؟ بر اساس نقل روزی حضرت رباب به امام حسین علیه السلام عرضه داشت آقا آن چهره حقیقی خودتان را به من نشان بدهید حضرت فرمود تو نمی توانی ببینی همان خطاب لن ترانی. اما ایشان اصرار نمود حضرت دستی به دیده وی کشید رباب تا چشمان خود را باز نمود از حال برفت. وقتی به هوش آمد امام به وی فرمود توانستی ببینی؟ عرضه داشت نه، نور شدیدی دیدم و بعد بیهوش شدم. فلما تجلی ربه جعله دکا و خر موسی صعقاً.

پس معشوق بی شک نمی تواند خدا باشد اگرچه حب به ولی همان حب به خداست. حافظ هم به خلاف برخی تفاسیر ضعیف عاشق ولی خدا بوده است.

یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس           جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

واضح است که یار در این بیت غیر از خداست.

آن که تاج سر من خاک کف پایش بود               از خدا می طلبم تا به سرم باز آید.

چو پیر سالک عشقت به می حواله بکرد           بنوش و منتظر رحمت خدا می باش

و یا اصطلاحاتی مثل پیر می فروش، ساقی، پیر سالک و امثالهم اشاره به اولیای حق دارد نه خدا. نکته این است که سالک باید با یک حقیقت ملموس و مشهود نرد عشق ببازد خواه او در حس و یا در خیال عاشق باشد. چون در بین مظاهر خدا انسان بالاترین مظهر، و در بین انسانها اولیای خدا مظاهر اتم او هستند لاجرم عارف به دنبال اکمل و اجمل اولیاء که حضرات معصومین علیهم السلام هستند می گردد. و اگر به آن حقایق مستقیماً راه نیافت با اولیای دیگر معاشقه می نماید. به هر حال از منظر عرفان راهی جز محبت و عشق به اولیای خدا برای رسیدن به حقایق وجود ندارد.

مصلحت بین من آن است که یاران همه کار              بگذارند و سر زلف نگاری گیرند.  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد