عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

گناه محب

شیخ عربی در باب معرفت مقام محبت گوید: هر چه از گستاخی عشق و صدق دوستی که در ظاهر امر موجب تباهی و خلل است محب به آن مواخذه نمی شود. زیرا آن حکم حب است و حب زائل کننده عقل است. و خداوند جز عقلا را مواخذه نمی کند و محبان چون در اسارت و تحت حکم  او هستند مواخذه نمی شوند. گناه محب بدون توبه بخشیده می شود. 

راه عقل راه مشکل و دشواری است که عاقل همیشه باید مراقب و موظب خود باشد تا هیچ گناهی انجام ندهد و یا فریضه ای را فرو نگذارد. عاقل همواره بیم آینده و غم گذشته دارد. چون کسی نیست که گناهی نکرده باشد و همه فرایض را به نحو احسن انجام داده باشد. حتی اگر تمام واجبات را انجام داده باشد و به قدر توان مستحبات را بجا آورده باشد؛ باز نمی داند که آیا اعمالش مورد قبول است یا نه زیرا انما یتقبل الله من المتقین. عاقل نمی داند که تقوای مورد نظر خدا در چه حد است. چون تقوا فقط عمل ظاهری نیست بلکه اصل آن عمل قلبی است.پاکسازی قلب بسیار دشوار و بلکه مراتب اعلای آن با عقل امکان پذیر نیست. همه اینها و بسیاری از موارد دیگر که مجال ذکرش نیست، عاقل را مورد مواخذه در باره اعمالش قرار می دهد. علاوه بر اینکه هرگز نمی تواند از ظاهر و باطن گناه به دور باشد اعمال عبادی را در حد ظاهر و برای حفظ منافع خود بجا می آورد. بالفرض بتواند از گناهان ظاهری دوری کند اما در گناهان باطنی فرو می ماند. به قول شیخ عاقل در باره گناهان مورد مواخذه قرار می گیرد. ولی عاشق حقیقی چون همه چیز خود را در راه محبوب فنا کرده است، خطاها و گناهانش مورد عفو قرار می گیرد. چون او عبد حقیقی است به خلاف عاقل که بنده کامل نیست. چون بنده حقیقی همیشه به فکر مولاست و منفعت خود را در نظر نمی گیرد ولی بنده عاقل به گونه ای کار می کند که بیشترین نفع را از مولایش ببرد. رفتار مولایی که بنده عاشق خود را می بیند با بنده ای که از روی ترس و یا طمع اطاعت مولا می کند؛ بسیار فرق می کند. اگر بنده عاشقش خطا کند در می گذرد ولی بنده دیگرش را عتاب می کند. خدا هم مثل مولای ظاهری با بندگانش رفتار می کند. عاشق را به خاطر گناه مواخذه نمی کند ولی عاقل را چرا. چون او تحت حکم عقل است و عاشق تحت حکم عشق. عشق خود بهترین مربی و بهترین مواخذه کننده و پاداش دهنده است. همانگونه که رفتار سلطان محمود غزنوی با ایاز و دیگران بسیار متفاوت بود. چون ایاز عاشق سلطان محمود بود ولی دیگران از خدم و حشم و وزیر و وکیل، عاشق پول سلطان بودند. عاقل به دنبال بهشت و لذات آن است ولی عاشق خود را فراموش کرده است و چیزی جز محبوب نمی خواهد. زمانی که در قیامت می بیند که یوم لاینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم (روزی که نه مال و نه فرزندان هیچ نفعی ندارند بجز قلب سلیم) کمر عاقل می شکند چون او مال و فرزندش که اعمال وی است را بی فایده می بیند. در حالی که عاشق مالی از خود ندارد. ولی قلبش از دوست مملو است. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد